چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

فانتزی های من 6

                                          

                        جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92


 یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم !
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه …
بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمتو بدونم ؟ بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ،
بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ، بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خدااااااااااااا

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود …

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی ازفانتزی های دانشگاهیم اینه که با بچه ها یه برنامه بزاریم نمره ها که اومد بریم تو افق محو بشیم !

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی دیگه از فانتزیام اینه که متاهل بشم حسرت دوره ی مجردیمو بخورم و بسوزمو بسازم …

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ، من هنوز دوستت دارمممم … بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق !

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم : لطفا حاشیه نرو دکتر !
‏بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم : فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏آخرین ورژن فانتزیام اینه که ﺍﻓﻘﻮ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻢ و همینجوری الکی ﺗﻮﺵ ﻣﺤﻮ ﺷﻢ …

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه …

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن !

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
‏انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!!

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

‏یکی دیگه از فانتزیام اینه :
‏سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …
‏راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟
منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خعلی وقته …
‏بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !
‏راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!
‏منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم

جمله های یکی از فانتزیام اینه که اردیبهشت 92

یکی از فانتزیام اینه یه روز یه دختر داشته باشم …
به دخترم پول تو جیبی نمیدم، تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم، موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟
داریم با بچه ها میریم بیرون …
موهاشو بزنم کنار .
ماچش کنم ،
بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم و بعدشم تو افق محو!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد