1- یارو کف دستش میخاره میگه پول داره واسم میرسه
گوشش میخاره میگه پول داره میره
ولی اصلا فکر نمی کنه کثیفه و باید بره حموم!
2- تو پارک ملت باباهه به گوزنه غذا میداد، بزه از اون دور دویده اومده غذا بخوره
پسره از باباش میپرسه: بابا این چیه؟
باباهه میگه: باباجون بچشه!
3- طرف پیاز سرخ می کنه بوی ماهی بره
بعد اسفند دود می کنه بوی پیاز بره
بعد پنجره باز میذاره بوی اسفند بره!
تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش
4- بعضی وقتا دلتون یه چیزی میگه عقلتون یه چیز دیگه.
هر دوشون غلط زیادی می کنن!
شما فقط توجه کن زنت چی میگه.
5- دلنوشته بعضی از دختران مجرد:
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد.
ما که ترشیدیم، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!
6- یادش بخیر قدیما بهار که میشد ...
همش منتظر کهنه فروشایی بودیم که جوجه می فروختن!
آآآی دمپایی بیار جوجه ببر
7- یاد اون روزایی بخیر که تنها دلواپسیمون لو رفتن جای آشغال شکلاتایی بود که یواشکی خورده بودیم و قایم کرده بودیم
8- قدیما فیس بوک و فتوشاپ نبود، دخترا با شُله زرد شوهر پیدا میکردن!
9- پسر داییم امتحان فارسی داشته، مخالف پیروزی رو نوشته استقلال!
10- از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی، پیر می شی
11- چرا سکه 25 تومنی گرون نمی شه؟ این همه با خون دل قلک پر کردما
12- پسرخالم معدلش شده 19.42، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم 12 می شدم تا خونه با کیف روپایی می زدم
13- هر مغازه ای می رم، دست رو هر چی می ذارم یارو می گه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه
14- دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته، شستمش پاک نشده.
به مامانم می گم خون با چی پاک می شه؟
از اون اتاق داد زده: خون فقط با خون پاک می شه!
15- یکی از فک و فامیلا می گفت:
فیلم عروسیمو برعکس که می بینم خیلی حال می ده،
زنم حلقشو درمیاره می ده بهم و می ره خونه باباش
16-
خسیسه صبح از خواب پا میشه به زنش میگه: خانوم دوتا تخم مرغ بپز من میرم
بالا پشت بوم این آنتنو درست کنم. میره بالا پشت بوم پاش لیز می خوره
میُفته پایین. وسط راه که داشته میفتاده داد می زنه: خانوم یکی بپز ... یکی
بپز!
امروز برای شما نقشه تهران ۹۲ با فرمت JPG برای کامپیوتر و موبایل را آماده دانلود کرده ایم. شما اگر اهل شهر تهران باشید حتما برایتان پیش آمده که بخواهید از یک نقطه به نقطه دیگر تهران بروید و نمی دانید از کدام مسیر باید بروید یا اصلا آن منطقه در کجا قرار دارد و یا اینکه می خواهید نزدیک ترین راه بین دو نقطه را پیدا کنید تا در وقت خود صرفه جویی کنید. در چنین مواقعی نیاز به نقشه تهران یک نشقه کامل و دقیق که تمامی مناطق شهر تهران را در خود داشته باشد، احساس می شود.
نقشه تهران ۹۲ یک عکس با فرمت jpg می باشد با کیفیت بسیار و رزولوشن بالا می باشد. از نقشه تهران می توانید در کامپیوتر و موبایل خود به راحتی استفاده نمایید. این نقشه بر اساس آخرین تغییرات سال ۹۱ ساخته شده است که در آن اطلاعات زیادی از جمله محدوده های طرح ترافیک ، محدوده های زوج و فرد ، کلیه ایستگاه ها و مسیرهای مترو ، هتل ها ، سفارتخانه ها ، موزه ، آژانس های بین المللی ، پمپ بنزین و پمپ گازها ، و . . وجود دارد.ادامه مطلب ...
یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم !
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه …
بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه و بگه میشه اسمتو بدونم ؟ بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ،
بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ، بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از ته دل داد بزنه خدااااااااااااا
یکی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود …
یکی ازفانتزی های دانشگاهیم اینه که با بچه ها یه برنامه بزاریم نمره ها که اومد بریم تو افق محو بشیم !
یکی دیگه از فانتزیام اینه که متاهل بشم حسرت دوره ی مجردیمو بخورم و بسوزمو بسازم …
یکی از فانتزیام اینه که برم توی عروسی غریبه و موقعی که عروس میخواد بعله رو بگه یهو از وسط جمعیت داد برنم: نهههههههه باهاش ازدواج نکن ، من هنوز دوستت دارمممم … بعد فامیلای دوماد جنازمو ببرن سمت افق !
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم : لطفا حاشیه نرو دکتر !
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم : فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم ؟
آخرین ورژن فانتزیام اینه که ﺍﻓﻘﻮ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻢ و همینجوری الکی ﺗﻮﺵ ﻣﺤﻮ ﺷﻢ …
یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه …
یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن !
یکی از فانتزیام اینه که چنتا آدم گردن کلفت اجیر کنم نزدیک افق تا هرکی خواست اون اطراف محو بشه بزنن دهنشو … !
انگار محو شدن تو افق بچه بازیه ؛ زرت و زورت میرن افق محو میشن !!!
یکی دیگه از فانتزیام اینه :
سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …
راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟
منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خعلی وقته …
بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !
راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!
منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم
یکی از فانتزیام اینه یه روز یه دختر داشته باشم …
به دخترم پول تو جیبی نمیدم، تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم، موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟
داریم با بچه ها میریم بیرون …
موهاشو بزنم کنار .
ماچش کنم ،
بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم و بعدشم تو افق محو!
خیلیها هستند که از سر و صدای همسایهها عاصی شدهاند و دنبال جایی آرام برای زندگی میگردند. رسانهها حالا با پخش شدن عکسهای خانهای در وسط یک رودخانه نام آرامترین محل زندگی جهان را به آن دادهاند.
یکی از فانتزیام اینه که یه بچه داشته باشم ، وقتی میریم مهمونی شیطونی کنه ..
منم بزنم زیر گوشش ، بشینه زار زار گریه کنه !
بعد خانومم بیاد از بچه دفاع کنه ...
یکی هم بزنم زیر گوش اون ،
که دیگه تو مسائل پدر و فرزندی دخالت نکنه
……………………………………………………………..
یکی
از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید ! منم با لبخندی
تلخ بگم حتما خونه برنده شدم یا ویلا یا شایدم صد میلیارد پول نقد یا …
هیییییییی ! بدید به فقرا …
بعد بگن نه دیوونه تو پراید برنده شدی !!!!!
بعد دیگه از شدت خوشحالی سکته کنم و به رحمت ایزدی بپیوندم …
……………………………………………………………..
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭘﻠﻴﺲ ﺑﺸﻢ؛
ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ:
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘﮋﻭ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻦ!
ﻣﮕﺎﻥ !!
ﺳﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ! ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﺮ
...ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﻱ ! ؟
206 ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺍﺭ!
ﺁﻫﻨﮕﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﻗﺪﻳﻤﻴﻪ ... ﻋﻮﺿﺶ ﮐﻦ ...
ﭘﺮﺍﯾﺪﺩﺩﺩ ...
۲۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺷﺪﯼ ﺷﺎﺥ ﺷﺪﯼ |:
ﺑﻨﺰ ﻣﺸﮑﻲ
ﺑﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﺰ ...
ﭘﺴﺘﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻮ ﻓﺨﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻭﺷﻲ !!?
ﺑﺰﻥ ﺑﻐﻞ !
……………………………………………………………..
یکی از فانتزی هام اینه جراح قلب بشم بعد از اتاق عمل بیام بیرون سرم و آروم تکون بدم بندازم پائین بگم متآسفم...
بعد خانوادش بریزن منو بزنن منم همینجور ثابت وایسام
بعد بیان بعداز یه ساعت منت کشی که آقای دکتر
یعنی امیدی نیست ؟؟؟
دوباره با همون حالت ناامیدوارانه و اندوهگین سرم و
بندازم پائین و آروم بگم "من همه ی تلاشم و کردم
ولی متآسفم"
باز بریزن منو بزنن باز من همونطوری وایسم
(((((((((:
یعنی اینطوری تو توهمم مــــــــــــــــــــــــن
((((((:
……………………………………………………………..
یکی
از فانتزیام اینه که یه رانی هلو بگیرم نصفشو بخورم بعد بقیشو بندازم پشت
سرم بـعـد همینطوری که تیکه های هلو میافته زمین ملـت دهـن بـاز نگاه کنن
بگن عـَـــــــ عجب آدم پـولداریه
بـعـد مـن یـه لبخـند بزنم سـوارم پـرایـدم بـشمو گـازشو بگیرم برم تـو افق محو شـم :|
……………………………………………………………..
یکی
از فانتزیام اینه برم با اسلحه تو یه بانک چندتا تیر هوایی بزنم بعد و بگم
همه بخوابین رو زمین و یه کیسه بدم به متصدی بانک و بگم پرش کن اونم یهو
وسوسه بشه بخاد دکمه دزدگیر رو بزنه بعد متوجه شم و یه تیر بزنمش اونم در
حالیکه داره جون میده یهو دکمه رو بزنه بعد پلیسا متوجه شن و بریزن محاصرم
کنن و رئیس پلیسا با یه بلندگو داد بزنه بگه اینجا محاصره شدی هیچ راه
فراری نداری خودتو تسلیم کن بعد منم بگم اگه تا 30 دیقه دیگه یه هلیکوپتر
برام نفرسین یکی یکی گروگانارو میکشم بعد پلیسا هم قبول کنن و یه هلیکوپتر
بفرستن و من در حالیکه یه کیف پر از پول و با یه گروگان به سمت هلیکوپتر
میرم یهو از پشت با تیر بزنن منو بعد ساک پر از پول پخش بشه تو هوا و مردم
تمام پولارو وردارن و شلوغ پلوغ بشه اوضاع بعد منم با حالت دراز کش خودمو
سمت هلیکوپتر برسونم و برم تو افق محو شم :|
……………………………………………………………..
یکی از فانتزیامم اینه مراسم عیددیدنی مثه مراسم خواستگاری بشه وسط مراسم یکی بلند بگه:
خُب دیگه بریم سر اصل مطلب
بعد همه عیداشون رو بدن ما انقدر معطل نشیم :))
……………………………………………………………..
یکی
از فانتزیام اینه که برم قهوه خونه بعد یارو بپرسه دادا قلیون میکشی ؟ بعد
من با یه لبخند تلخ بگم : داداش قلیون واسه سوسولاس ! ما یه عمره از زمونه
میکشیم ! بعد توی دود قلیونای قهوه خونه محو بشم