تا حالا در مورد خوابگاه دانشجویی پسران چه تصوری داشتید؟؟!
- – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - -
ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست
باز آمد بوی مدرسه / بوی بازیهای راه مدرسه /
بوی ماه مهر، ماه مهربان / بوی خورشید پگاه مدرسه »
یادش بخیر دوییدن تو حیاط و زیر چشمی ناظم رو پاییدن ولی اگه گیر میافتادی زنگ تفریح جلو در دفتر بودی
یادش بخیر زوووو تو حیاط حکم مسابقات المپیک رو داشت
یادش بخیر وقتی سر کلاس حوصله درس نداشتیم الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم می رفتیم گوشه ی کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم.
یادش بخیر دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو جفت کنیم.
یادش بخیر سر صفم پامونا ۱۸۰ باز میکردیم تا برای رفیق فابریکمون جا بگیریم.
یادش بخیر از جلو نظام ها
یادش بخیر بچه که بودیم میبردنمون پارک می رفتیم مثل مظلوما میچسبیدیم به
میله ی تاب همچین ملتمسانه نگاه میکردیم به اونیکه سوار تاب بود که دلش
بسوزه پیاده بشه بعدم که نوبت خودمون میشد عمرا پیاده میشدیم.
یادش بخیرخانواده آقای هاشمی که میخواستن از نیشابور برند کازرون تو کتاب تعلیمات اجتماعی
یادش بخیر قدیما که تلویزیون کنترل نداشت یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه و با پاش کانالها رو عوض کنه.
یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی می خواستیم خاص باشه ستاره میکشیدیم
یادش بخیر دبستان که بودیم هر چی میپرسیدن و توش می موندیم...
هیچ کدوم از اینا تو دانشگاه نیست
سر کلاس طبق معمول دیر رسیدم ، در رو که باز کردم همه بچه ها بلند شدن ، انگار که بر پا داده باشن ... استاد داد زد مگه نگفتم سر کلاس من خدا هم که اومد از جاتون بلند نمیشید؟!!!!!
دوستام یه صندلی از هم فاصله گرفتن من نشستم تقریبا وسطشون ، استاد از این حرکت هم شاکی شد زیــــاد و چپ چپ نگاه کرد ، بعد 5 مین بازم داشت همونجوری نگاه میکرد ، خندم گرفت
گفتم : استاد مشکلی پیش اومده؟
گفت : آره ، وارد کلاس که میشی به شعاع دو صندلی از کلاس خارج میشن .
گفتم : استاد منکه یک کلمه حرفم نزدم
گفت : اگه میزدی که از کلاس مینداختمت بیرون!
گفتم : خوب پس چی؟
گفت : میدونی موضوع اینه که کلا ازت خوشم نمیاد...
گفتم : استاد فرق من و شما اینه که شما روت اینه میشه به من بگی ، من روم نمیشه به شما بگم
این همه سختی بکش استاد دانشگاه شی ، اینم از دانشجوات!
Masoud Parsa
یارو اومده تو پیج سهراب سپهری پست گذاشته:
“آقای سپهری من عاشق شما و شعراتونم شب ها با شعرهای شما
و چشم خیس به خواب میروم، چشمها را باید شست جور دیگر باید دید…”
حالا تا اینجاش اشکال نداره ، دو روز بعدش کامنت گذاشته زیر پست خودش که:
…” آقای سپهری تورو خدااااااااااا جواب مرا بدهید حتی یک سلام
.
.
.
.
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران تو پایاننامش
به عنوان منبع نوشته گوگل دات کام !
.
.
.
.
شبیه معادلات چند مجهولی شده ام ؛
این روزها ….
هیچ کس از هیچ راهی مرا نمی فهمد … !!!
.
.
.
پیر شدم آخرشم نفهمیدم کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی بوده !؟
.
.
.
.
رفیق دوران مهد کودکم نه تنها ازدواج کردبلکه طلاقم گرفت.
منم هنوز دارم پاندای کنگفوکار دانلود میکنم
.
.
.
زندگی خیلی بی رحمه…
دیروز نزدیک بود برم زیر یه ماشین مدل پایین !
.
.
.
یکی میگفت : باید از کنار مشکلات باسرعت عبور کنی و بگی : “میگ میگ”
اما نمیدونست مشکلات نشستن رومون میگن : “انگوری انگوری” !
.
.
.
میگن پول خوشبختی نمیاره ... ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم...
.
.
.
.
فکر کنم ما تو نسخه رایگان دنیا زندگی میکنیم
اون قسمتهاش که به بقیه حال میده برای ما کار نمیکنه !
.
.
..
.
استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم
تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره !
سر کلاس معماری جهان استاد گفت میخوام شفاهی امتحان بگیرم،
ما هم هیچ آمادگی نداشتیم که درس 3 واحد عملی رو بخوائیم شفاهی هم جواب
بدیم....
گفت میخونم بیائین جولی کلاس... همه داشتن سکته میکردن ، اسم
یکی از پسرای کلاس و خوند دفه اول جواب نداد دوباره که اسمشو خوند دوستش
بلند شد گفت: اجازه بدین پامپی شو عوض کنه.
کل کلاس رفت رو هوا )))
پسره هم 3 واحدو حذف کرد
دانشکده ی کاشون :
کسی با تو حرف نزد . کثافت مرض . از جلو چشام خفه شو . وقتی با من حرف میزنی دهنتو ببند !
( من قصد توهین یه هیشکی رو ندارم )
دانشگاه اهواز :
ولک جاسم بگیرش ، دندوناتو پاره میکنم ! به کی چپ چپ نگاه کردی ولک ( باقی درگیری فیزیکی و با سلاح سرد انجام میشه ! )
یه جلسه کلاس داشتیم ساعت 11:30 تا1 ظهر اونم دقیق بعد عیدیه پسره بی مزه تو کلاسمون بود که چندتا مگس دورش رو گرفته بودن اینم از بس خوشمزه بود هر 5 ثانیه یه تیکه مینداخت یبارم استاد از عصبانیت رو بهش کرد گفت همون طوری که من شما رو با یه دانشجوی با ادب اشتباه گرفتم این مگسا هم تورو با گووووه اشتباه گرفتند
کلاس تا یه چند لحظه ساکت بود بعد پسره پاشد رفت بیرون یهو کلاس منفجر شد اینقدر خندیدیم که استادای کلاسای بقل گفتند ساکت
بیچاره استاد از خنده اشکش در امده بود
Davood Atashmusic