ظرفیت و شرایط طراحی
تناژ بخار تولیدی : حداکثر ۴۵۰ تن در ساعت
حداکثر فشار کاری :kg/cm2g127
حداکثردمای بخار:C 515
سیستم تامین هوای احتراق : فن دمنده اجباری(Force Draft Fan)
سوخت :گازی، مایع (تک ویا دو سوخته )
ادامه مطلب ...
به طورکلی پمپ به دستگاهی گفته می شود که
انرژی مکانیکی رااز یک منبع خارجی اخذ و به سیالی که ازآن عبورمی
نمایدانتقال دهد.درنتیجه انرژی سیال بعدازخروج از ماشین افزایش می یابد
.پمپ ها رابرمبنای نحوه انتقال انرژی به سیال به دودسته تقسیم بندی می
کنند:
۱ـ پمپ های دینامیکی:که انتقال انرژی ازآنها به سیال به طوردائمی است .
۲ـ پمپ های جابجایی:که انتقال انرژی ازآنها به سیال به صورت متناوب یا پریودیک است.
می توان پمپ هارابراساس نحوة عملکردشان به گونه ای دیگرنیز دسته بندی کرد:
۱ـ پمپ های سانتریفوژ(جریان شعاعی)۲ـ پمپ های محوری۳ـ پمپ های نیمه سانتریفوژ(یا باجریان مختلط)
۱ـ پمپ سانتریفوژ(شعاعی):عملکرداین
پمپ به این صورت است که درآن سیال موازی محور واردچرخ پمپ شده وعمود برآن
ازچرخ خارج می گردد.این پمپ ها معمولاً برای ایجادفشارهای بالا دردبی های
کم به کارمی روند.بنابراین اغلب پمپ های سانتریفوژ توانایی خوبی
درایجادفشارهای بالادارند.پمپ های سانتریفوژ شایع ترین نمونه ازپمپ
هاهستند .
۲ـ پمپ های محوری:سیال موازی محور وارد
پمپ می گردد و به طور موازی نسبت به محور ازچرخ خارج می گردد .این پمپ ها
برای ایجادفشارها و دبی های متوسط به کار می روند.
۳ـ پمپ های نیمه سانتریفوژ(مختلط): سیال
موازی محور وارد چرخ پمپ می گردد و به طورمایل نسبت به محورازچرخ خارج می
گردد.این پمپ ها برای ایجادفشارها و دبی های متوسط به کارمی روند .این
پمپ هانسبت به پمپ های سانتریفوژتوانایی بیشتری دراستفاده وبه کارگیری دبی
های یالا رادارند .
مبانی وکاربردپمپهای گریز از
مرکزcentrifugal pump اصول کار کلیه این پمپ هابراساس استفاده ازنیروی
“گریزاز مرکز” پایه گذاری شده است . هرحجمی که دریک مسیردایره ای یامنحنی
الشکل حرکت کند ، تحت تاثیرنیروی گریزازمرکز واقع می شود .جهت نیروی مذکور
طوری است که همواره تمایل داردکه جسم را ازمحوریامرکز دوران دورسازد .
Centrifugal mixer pump with TVS heat exchanger.
ادامه مطلب ...
هنگام بروز حادثه در صورتی که فردی دچار مصدومیت شده باشد اولین اصل کمک
اورژانس این است که مسیر تنفسی و خود تنفس مصدوم را بررسی کنیم. در واقع
اهمیت تنفس در هنگام اورژانس آنقدر بالا است که پیش از ضربان قلب و جریان
خون بررسی می شود. دلیل اش هم کاملا روشن است: اگر برای دقایقی کوتاه
اکسیژن به مغز نرسد احتمال مرگ بسیار بالا است.
اما اگر مصدوم امکان تنفس نداشته باشد یا راه های هوایی اش دچار آسیب جدی
شده باشد آن موقع خطر جانی بسیار زیاد خواهد بود. حالا محققین بیمارستان
کودکان بوستون، مایعی ساخته اند که می توان آن را به مصدوم تزریق کرد و این
مایع اکسیژن مورد نیاز بافت های بدن را برای ۱۵ تا ۳۰ دقیقه تامین می کند.
این مایع در واقع محلولی است که حاوی ملکول های اکسیژن است که در یک غشای
چربی بسته بندی شده اند. هر بسته تنها ۲ تا ۴ میکرومتر است و آنها درون یک
مایع قابل تزریق قرار دارند. این مایع در عمل اکسیژنی را حمل می کند که سه
تا چهار برابر اکسیژن درون خون ما است.
البته ساخت مایع های مختلفی که اکسیژن درون خود دارند کار جدیدی نیست و سال هاست که محققین مختلفی روی این موضوع کار می کنند. اما همه این مایع های اکسیژن رسان یک مشکل اساسی داشتند: در صورت تزریق آنها ملکول های اکسیژن در خون به یکدیگر متصل می شدند و حباب های کوچکی درون رگ های خونی تشکیل میشد. چیزی که در پزشکی به آن آمبولی می گویند. همین موضوع می تواند باعث مسدود شدن خون رسانی به مغز و دیگر بافت های حیاتی بشود.
این تیم تحقیقاتی می گوید که موفق شده مشکل را حل کند و راه حل همان بسته
بندی ملکول های اکسیژن درون غشای چربی بوده است. حالا امکان تبادل اکسیژن
بین سلول ها به خوبی وجود دارد و اگر همه چیز خوب پیش برود این یکی از
پیشرفت های مهم در پزشکی به شمار می رود. شاید بتوان نام آن را اکسیر زندگی
گذاشت.
پزشک سرپرست این تیم می گوید ایده اولیه این کار در سال ۲۰۰۶ شکل گرفت.
وقتی که یک دختربچه به خاطر ذات الریه دچار خونریزی شدید داخل ریه شد و به
همین خاطر جان اش را از دست داد.
از آن زمان تیمی شامل پزشکان و متخصصین شیمی مشغول کار روی این پروژه
هستند. هر چند هنوز تا استفاده از این معجون زندگی روی انسان ها فاصله
داریم. اما می دانیم که گام های اساسی در این مورد برداشته شده و آن را در
آینده نزدیک در مکان های مختلف از ماشین های اورژانس گرفته تا سفینه های
فضایی خواهیم دید. شاید هم بتوانید آن را تزریق کنید و تا نیم ساعت زیر آب
شنا کنید بدون اینکه نیاز به تنفس داشته باشید.
پدیده هایی ماورای ادراکی زیر ذره بین
به نظر می رسد که جریان هایی از انرژی در پیرامون تمام موجودات زنده و حتی اشیای بی جان وجود دارد که بسته به حالت و وضعیت آن موجودات یا اشیاء طرح ها و الگوهای متفاوتی به خود می گیرد. با تمرین و ممارست می توان این هاله های شفاف و رنگارنگ را مشاهده کرد، و حتی دستگاه هایی برای سنجش شدت و عکس برداری از این الگوهای انرژی ابداع شده است.هاله تابان(6)
بسیاری از واسطه های روحی افراد برخوردار از توانایی های فراحسی خارق العاده، از جمله روشن بین مشهور اهل نیویورک، "ایلین گارت"(7) اظهار داشته اند که می توانند حلقه هایی از انرژی را که از بدن افراد تازه درگذشته، خارج می شوند، مشاهده کنند. سرگیف ضمن آزمون های خود ، گزارش داد که دستگاهش در نزدیکی کالبد مردی که امواج قلب و مغز وی متوقف شده و از نظر شیمیایی مرده محسوب می شد، به ناگهان شروع به کار کرده است.ادامه مطلب ...
در حال حاضر نظریه ی ریسمان
تنها نامزد مطمئن برای توصیف یکی شده ی نیروهای شناخته شده ی طبیعی است.
این مقاله تلاش دارد تا ثابت کند که تفاوت های ساختاری و روشیِ بنیادی که
نظریه ی ریسمان را از دیگر نظریه های فیزیکی جدا می سازد، نتایج فلسفی مهمی
دارند. این مقاله، با عطف توجه به پیامدهای بحث واقع گرایی در فلسفه ی
علمی، مدعی آن است که هر دو قطب نزاع در متن نظریه ی ریسمان با مسائل جدیدی
روبرو هستند. از یک سو، ادعای کم دادگی نظریه ی علمی به وسیله ی داده های
تجربی موجود که عنصر محوری تجربه گرایی است، بخش اعظم پذیرفتنی خود را از
دست داده است. از سوی دیگر، تجزیه ی هر مفهوم بامعنا از شیء وجودشناختی
خارجی مبنای روایت های متعارَف از واقع گرایی علمی را از میان می برد. به
نظر می رسد نظریه ی ریسمان موضع میانه ای را نشان می دهد که با واقع گرایی
ساختاری که بر اصل نوظهوری موسوم به اصل یکتایی نظری مبتنی است، شباهت
دارد.
● مقدمه
از یک جهت مکانیک کوانتومی به
موسیقی آرنولد شونبرگ (Arnold Schönberg) شبیه است: دسترس پذیری محدود آن،
جوانی ابدی می بخشد. مفهومی که ۸۰ سال پیش آفریده شد تا جای قوانین شکست
خورده ی مکانیک کلاسیکی در جهان میکروسکوپی را بگیرد هنوز تازه و هیجان
انگیز به نظر می آید و هنوز الگوی نظریه ی علمی مدرن است. اما وضعیت تزلزل
ناپذیر اصل کوانتومی به مثابه ی معمایی بزرگ در بنیان تحقیق فیزیکی مدرن
پیامد خاصی دارد: جامعه ی علمی و فلسفی را از گروه کوچکی از متخصصان که به
طرزی غریب نسبت به اهمیت تحولات جدیدتر در فیزیک بنیادی بی تفاوت هستند،
دور نگه می دارد. نوآوری های مفهومی در این تحولات، که پشت جنگلی
نفوذناپذیر از صورت بندی ریاضی از چشم بیگانه پنهان است، معمولاً اضافات
پیچیده اما جزئی به رویدادهای دوران ساز انقلاب کوانتومی تلقی می شوند. هر
چند نظریه های فیزیکی فعلی مانند نظریه ی پیمانه ها یا گرانش کوانتومی(۱)
در فلسفه ی فیزیک تحلیل می شوند، اما برهان های حاصل از فیزیک جدیدِ انرژی
های بالای بنیادی هنوز چندان به بحث عمومی در فلسفه ی علم وارد نشده است.
به ویژه نظریه ی ریسمان که موضوع این مقاله خواهد بود، در فیزیک انرژی های
بالای معاصر نقش برجسته ای ایفا می کند، اما تا کنون حتی برای فلسفه ی
تخصصی شده ی فیزیک قلمرویی نسبتاً ناشناخته مانده است(۲). امروزه، نظریه ی
ریسمان، جاه طلبانه ترین نظریه در فیزیک بنیادی است. نظریه ی ریسمان که
اشیاء گسترده ی کهین مقیاس (miniscule) را به جای ذرات بنیادی نقطه مانندِ
فیزیک انرژی های بالای سنتی قرار می دهد، در حال حاضر تنها رویکردی است که
نوید توصیفی یکی شده از تمام نیروهای شناخته شده ی طبیعی را می دهد. اما به
رغم تاریخ بیش از سی ساله ی تحقیقات در زمینه ی نظریه ی ریسمان، این نظریه
هنوز از نظر تجربی تأیید نشده و از لحاظ نظری کامل نیست. هر چند در جایی
دیگر (Dawid ۲۰۰۶) گفته شده است که تحقیق فلسفی در باره ی ساختار و دینامیک
تحقیقات نظری در باره ی ریسمان می تواند افق های جدیدی را برای ارزیابی
وضعیت علمی فعلی نظریه ی ریسمان بگشاید، مقاله ی حاضر مستقیماً در باره ی
مسئله ی امکان پذیری نظریه ی ریسمان بحث نخواهد کرد. بلکه پرسشی شرطی را
مطرح خواهد ساخت: اگر نظریه ی ریسمان یک نظریه ی فیزیکی از لحاظ تجربی
امکان پذیر بود، پیامدهای فلسفی آن چه می بود؟ اما برای ارزیابی برآمد این
بحث، باید به یاد داشت که فیزیک ریسمان نمایشگر ادامه ی طبیعی برنامه ی
تحقیقاتی فیزیک ذرات است. این [فیزیک] به شدت با دیگر عرصه های مدل سازی در
فیزیک ذرات درهم تنیده است و در بسیاری از مفاهیم اصلی با نظریه های خوش
بنیاد و از لحاظ تجربی آزموده در این عرصه سهیم است. بنابراین، نتایج
فلسفی شناخته شده در زمینه ی فیزیک ذرات را اغلب می توان تشدید گرایش هایی
دانست که در حال حاضر در متن نظریه های فیزیک انرژی بالا که از لحاظ تجربی
تأیید شده اند، قابل درک هستند.
توجه مقاله ی حاضر به پیامدهای بالقوه ی نظریه ی ریسمان برای بحثی محوری در فلسفه ی علم معطوف است: بحث در باره ی واقع گرایی علمی.
گفته خواهد شد که مفاهیم علمی و تکنیک هایی که در چند دهه ی اخیر در فیزیک ذرات پدیدار شده اند و عمومی ترین تحقق خود را در نظریه ی ریسمان یافته اند، نشان دهنده ی تغییرات عمیق و نامنتَظَری در تفسیر فیزیک از واقعیت فیزیکی هستند. اگر نظریه ی ریسمان از نظر علمی امکان پذیر باشد، ممکن است این مفاهیم علمی و تکنیک ها پیامدهایی داشته باشند که بتوان به خوبی با تأثیر فلسفی مکانیک کوانتومی مقایسه کرد. پس از طرحی از نظریه ی ریسمان، مقدمه ای کوتاه بر بحث واقع گرایی علمی، صحنه را برای بحث اصلی آماده خواهد کرد. بخش های ۴ و ۵ دو نوع برهان مختلف را که می توان از فیزیک انرژی های بالا و به ویژه از نظریه ریسمان گرفت بر علیه تجربه گرایی مطرح می سازند؛ سپس بخش ۶ برهانی مبتنی بر ریسمان بر علیه واقع گرایی علمی ارائه خواهد کرد. سرانجام، برای رسیدن به نتیجه ای منسجم از پیام های به ظاهر متناقضی که در صورت تلاقی واقع گرایی علمی با ریسمان ها پدیدار می گردد، تلاش خواهد شد.
● نظریه ی ریسمان
نظریه ی ریسمان(۳) نخستین بار در سال ۱۹۷۴ به مثابه ی نظریه ی عمومی میکروفیزیک مطرح گردید(۴). این رویکرد در آغاز می بایست با دشواری های مفهومی بزرگی مبارزه کند و تا زمان پیشرفت آن در ده سال بعد که سرانجام برخی مسائل مهم مربوط به انسجام حل شد، آن را تخیلی غریب تلقی می کردند. هر چند هنوز هیچ مدرک تجربی مستقیمی بر له نظریه ی ریسمان وجود ندارد، اما امروزه اغلب فیزیکدانان انرژی های بالا آن را به مثابه ی تنها نامزد نویدبخش برای بنای نظریه ی به راستی یکی شده ی تمام نیروهای طبیعی پذیرفته اند. اندیشه ی اصلی نظریه ی ریسمان آن است که به منظور ایجاد مبنایی برای یکی سازی فیزیک کوانتومی و گرانش، ریسمان های تک بعدی را به جای ذرات بنیادی نقطه مانندِ نظریه های سنتی ذرات قرار دهند.
مانع اصلی بر سر راه ادغام
گرانش در نظریه ی میدان کوانتومی پیدایش بی نهایت های بحث ناپذیر در
محاسبات اندرکنش های ذره ای به دلیل امکان نزدیک شدن دلبخواهی ذرات نقطه ای
به یکدیگر است(۵). گستردگی ریسمان ها نقطه ی تماس میان هر دو شیء را
«آلوده می کند» و به این ترتیب چارچوبی را فراهم می آورد که قطعاً بهبود
یافته و ظاهراً محاسبات متناهی را ممکن می سازد(۶). نظریه ی ریسمان نمایشگر
ادامه ی طبیعی برنامه ی تحقیقی فیزیک انرژی های بالا است که با دیگر
نظریه ها در فیزیک انرژی های بالا مانند اَبَرتقارن، اَبَرگرانش یا ابعاد
بسیار بزرگ پیوندهای نزدیکی دارد. اما به دلیل ساختار بسیار پیچیده ی ابعاد
اشیاء تک یا چند بعدی که در محیط هایی با ابعاد بالاتر حرکت می کنند، این
نظریه به روش های ریاضی غیر از روش های فیزیک سنتی ذرات بنیادی نیاز دارد.
ادامه مطلب ...
این ربات که کنشیرو نام دارد دارای اسکلت و ماهیچه بندی شبیه انسان است و نوعی مقلد از انسان به حساب میآیند.
کنشیرو که توسط پژوهشگران دانشگاه توکیو ساخته شده روباتی است دارای ساختاری مشابه با اسکلت و ماهیچه انسان که بر اساس بدن یک کودک 12 ساله شبیه سازی شده است. جنس استخوانهای اسکلت این روبات از آلومینیوم بوده و تعداد 160 ماهیچه مصنوعی در گردن این روبات وجود دارد. شانهها، تنه و پاهای این ربات همگی توانایی تقلید حرکات طبیعی انسان را دارند.
کنشیرو هنوز توانایی تنظیم سرعت عمل حرکتها و دقت بالا در مقایسه با حرکات طبیعی بدن انسان را ندارد اما دقت در طراحی و ساخت روبات به گونه ای است که در نهایت به این منتهی خواهد شد.
انتظار میرود استفاده از این روبات بتواند در زمینه شناخت عملکرد اسکلت و ماهیچههای بدن انسان به دانشمندان کمک کند.