چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

فانتزی های من

یکی از فانتزی هام اینه اونقدر پولدار باشم که یه چیپس 800 تومنی بگیرم،  بعد همینطوری که دارم میخورم و قدم میزنم یه پسر بچه واکس فروش ببینم که داره با مظلومیت زل میزنه تو چشمام،منم بسته چیپس رو بهش بدم و به راهم ادامه بدم،اون بچه هم داد بزنه آقا لااقل اسمتو بگو،منم سرمو پایین بندازمو به سمت افق پیش برم و محو بشم .. 



یکی از فانتزیام اینه که یه رانی (ترجیحا آناناس) بگیرم دستم بخورم چند قدم حرکت کنم بعد قوطی رانی رو به سمت پشت بندازم همونطوری که تیکه های آناناس دارن از قوطی درمیان (با حرکت آهسته) همه دهنشون وا بمونه بگن این کیه که اینقدر پولداره از خیر ته رانی گذشت! منم پشت سرمو نگاه نکنم و به سمت افق به حرکتم ادامه بدم ... 




یکی از فانتزیام اینه که ﭘﯿﺮ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﯾﻪ ﻋﺼﺎ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﺑﺸﯿﻨﻢ،ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺍﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﮕﻢ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﯾﻪﺩﺧﺘﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺳﻮﺋﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ!

بعد رو کنم سمت افق و توی برگای سنگفرش پارک محو بشم! 




یکی دیگه از فانتزیام اینه که با دوس دخترم بریم تو اتاق خواب بعد ضبط و روشن کنیم ترجیحا جنیفر باشه.بعد دستش رو بنداره دور گردنم یه کم کمرشو قر بده.بعد هلم بده بیفتم رو تخت بطوری که سرم رو تکیه دادم به دیوارو نیگاش میکنم.اونم به کم برقصه با آهنگ بعد بگه محمد حسین گرممه ،من هم بگم خوب کولر رو بزن بعد یواش یواش بصورت چهار دست و پا از پایین تخت بیاد سمت من بعد نوک انگشت اشارشو بزاره وسط دوتا ابروهام یه خط فرضی بکشه بیاد به سمت لبم.تو همین حین یه گاز اشکاور از زیر در میندازن تو اطاق همه جارو دود فرا میگیره،منم که خوره ی اینم که تو دود محو شم میرم و میرم تا تو افق محو بشم.

دوس دخترم بمونه و مامورین پلیس 




ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺟﺪﯼ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﮕﻢ ﻟﻄﻔﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺩﮐﺘﺮ

ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻄﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﺸﻢ ﻭ ﺑﮕﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ؟

 




ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ :

ﺗﻮﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ،ﯾﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﻭﺟﺬﺍﺏ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﻤﻞ ﺳﺮﯾﻊ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ:

ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ؟ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ؟ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻩ ...

ﻣﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﭘﺮﻣﻌﻨﺎ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﺮﻣﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﮐﺸﻮ ﺩﺳﺘﮑﺸﻤﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻡ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﻪ:

ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻋﺠﻠﻪ ﮐﻨﯿﺪ ،ﻗﻠﺒﺶ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ...

ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭ ﺩﺳﺘﮑﺸﺎﺭﻭ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻨﺪﻓﻌﻪ

ﻫﻤﻪ ی ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺍ ﻭﺩﮐﺘﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻦ :

ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ ...

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺳﮑﺸﺎﻣﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ی تک ﺗﮑﺸﻮﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﮕﻢ:

.

.

.

ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺩﺍﺭﻥ ...

ﺑﻌﺪ ﺳﻄﻞ ﺁﺑﻮ ﺑﺎ ﭘﺎﻡ ﻫﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﻣﯿﻨﻮ ﺗﯽ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺗﻮﯼ ﻣﻪ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ محو شم 


این اولین پست فانتزیمونه ... در هفته 2 بار میذارم ... منتظر فانتزیهام باشین .... فعلا کاری ندارین من برم تو افق محو شم ...  

خطاهای دید جالب و دیدنی

www.ebhamlinks.com | خطاهای دید جالب و دیدنی

در نگاه اول یک پیرمرد (با دو چشم!!) را سوار بر اسب می‌بینید، درسته!؟ پس بیشتر دقت کنید.

www.ebhamlinks.com | خطاهای دید جالب و دیدنی

به نظر شما کدامیک از این سربازهای وظیفه!! قدبلندتر هستند!؟

ادامه مطلب ...

بناهای زیبا در بورکینوفاسو

خبرآنلاین: بورکینافاسو کشوری است در غرب افریقا با عجایب خاص خود.

تی.ا.بلی (Tiebele) روستایی در مرز غنا است و مردمانش از قرن 15 میلادی در اینجا زندگی می کنند.

معماری شگفت انگیز این روستا و دیوارهای نقاشی شده که استادانه طراحی شده از مردم یکی از فقیرترین کشورهای جهان چهره ای دیگر می سازد.

غنای فرهنگی نقاشی ها و اینکه زنان این دیوارهای زیبا را طراحی می کنند، جزو عجایب این سرزمین محسوب می شوند.

بناهای عجیب و غریب در بورکینافاسو +عکس

بناهای عجیب و غریب در بورکینافاسو +عکس

ادامه مطلب ...

دانلود کتاب ارتعاشات پارسه


نام کتاب : ارتعاشات پارسه

ناشر  : چند بخشی

قالب: PDF

حجم:3.5 مگا بایت

.

.

دانلود در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

میخند؟6

این دختره تو اکادمی گوگوش اسمش ارمیاست فکر کنم قران رو تا اونجا خونده که نوشته حجاب ذاشته باشید از اون جا به بعد که نوشته صدای زن رو مرد نامحرم نباید بشنوه وقت نکرده بخونه



ملت با لب و مــاچ و نوازش و قربون صدقه از خــواب بیدار میشن 

مام با صدای افتادن قابلمه وسط آشپزخونه 

ای خدااااااااااااااااااااااااااا فقط بگو تا کی 


---------------------------------


" ماشین مشتی مندلی نه بوغ داره نه صندلی،صندلیهاش فنر داره نشستنش خطر داره! "

از همون موقع داشتن ذهنمونو برای خرید پراید اماده میکردن 


-----------------------------------


دقت کردین دقیقا همون زمانی که میخوای یواشکی و بی سر صدا راه بری ، تمام استخون های بدنت شروع می کنن به شکستن ؟؟؟ اعم از پا ، گردن ، لگن ، قولنج و … البته اگر لق بودن سرامیک و موزاییک های زمین رو در نظر نگیریم … 


-------------------------------------


من بچه بودم مث شما بچه پولدارا لاک پشت نداشتم که،یه قورباغۀ بی پدر و مادر تو کوچه پیدا کرده بودم و براش پدری کردم.خدا بیامرزتش اسمش قاسم بود 


-------------------------------------


اقا کیا وقتی کنترل تلویزیون کار نمیکنه چند بار میزنند زمین تا کار کنه؟

ما که سه چهار سالی هست باطری عوض نکردیم. 

هر وقت کار نکرد دوسه بار بزنید رو زمین خوب میشه.امتحان شدست تضمینی. 


-----------------------------------



ملت ما از امروز حتی تبلیغات GEM TV رو هم با دقت نگا می کن که نکنه دوباره قط شه 


-----------------------------------


واقعا متاسفم برای کسانی که فک می کنن ولنتاین یعنی عروسک و شکلات و کادوهای مادی بی ارزش.... 

ولنتاین یعنی: بوسه،آغوش،نوازش،لبخند،بیان عاشقانه عشق به همراه یه آیفون 5 با حافظه داخلی 64 گیگ.... 


آسانسور!

روزی، یک پدر با پسرش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوجه دو دیوار براق نقره ای رنگ می شود که به شکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره به هم چسبیدند، از پدر می پرسد: این چیست ؟

پدر که تا به حال در عمرش آسانسور ندیده می گوید:

پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام، و نمی دانم.

در همین موقع آن ها زنی بسیار چاق را می بینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را به زحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شد. پدر و پسر، هر دو چشمشان به شماره هایی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی رفت. هر دو خیلی متعجب تماشا می کردند که ناگهان، دیدند شماره ها به طور معکوس و به سرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره ای باز شد، و آن ها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله ای از آن اتاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت: پسرم، زود برو مادرت را بیار اینجا...