پروفسور جیوف ویتل از دانشگاه ویکتوریا با پروفسور جیم گیلن از کانادا و برت جراردز از هلند برای حل یک مساله ریاضی که توسط جیان کارلو روتا، ریاضیدان و فیلسوف مشهور در سال 1970 مطرح شده بود، همکاری میکند.
اوایل سال جاری این دانشمندان پس از 15 سال کار دریافتند که توانستهاند به تمام اجزای ضروری برای اثبات «حدس روتا» دست یابند.
جیوف ماه گذشته برای ارائه خبر این کشف در نشستی در انگلیس حضور یافته بود.
حدس روتا به حوزه خاصی از ریاضی موسوم به نظریه متروید مرتبط بوده که شکل جدیدی از علم هندسه است.
این نظریه به جای تمرکز بر فاصله و زوایا به بررسی ویژگیهای ساختارهایی میپردازد که در طرحریزی تغییر نمیکنند. برای مثال اینکه همیشه سه نقطه بر روی یک خط قرار داشته یا چهار نقطه در یک صفحه قرار میگیرد.
نظریه متروید به بررسی ساختارهای هندسی میپردازد که میتوانند کاملا متفاوت از نمونههای موجود در جهان باشند و حدس روتا، راهی برای استفاده از ریاضیات به منظور شناسایی این ساختارهای جایگزین است.
جیوف این نظریه را چیزی شبیه مسخ کافکا خوانده که در آن یک مرد پس از بیدار شدن خود را به شکل یک سوسک دیده و جهان را از دیدگاهی کاملا متفاوت میبیند.
وی اظهار کرد: نظریه متروید به طور کل در مورد تصور جهانی از ساختارهای هندسی جدید و ارائه راههایی برای توصیف ساختارهای بزرگ و فراگیری است که ممکن است ظهور پیدا کنند.
بنا بر قانون دوم ترمودینامیک، گرما نمیتواند از یک منبع سرد به یک منبع
گرم برود بدون این که فرایند دیگری رخ دهد. هیچ کس انتظار ندارد که یخچال
بدون این که انرژی مصرف کند بتواند محتویات خود را سرد کند زیرا این امر
ناقض قانون دوم ترمودینامیک است. گرما هیچ وقت خود به خود از جسم سرد به
سوی جسم گرم نمیرود. برای گرفتن گرمای داخل یخچال و سرد کردن آن باید
انرژی مصرف کرد.
ولی آیا این قانون همیشه صحت دارد؟ در سال 1871 میلادی، جیمز ماکسول،
دانشمند اسکاتلندی، اظهار داشت اگر موجودی میکروسکوپی یافت شود که بتواند
مولکولها را به طور مجزا از یکدیگر ببیند و جا به جا کند، میتوان قانون
دوم نرمودینامیک را نقض کرد. محفظهای پر از گاز را در نظر بگیرید که به
وسیلهی یک صفحهی جدا کننده به دو بخش تقسیم شده است. این صفحه سوراخی
دارد که موجود میکروسکوپی ماکسول در کنار آن ایستاده است و مولکولهایی را
که سریع حرکت میکنند به یک بخش و مولکولهایی را که آهسته حرکت میکنند به
بخش دیگر محفظه هدایت میکند. بدین ترتیب بدون این که انرژی مصرف شود یک
بخش محفظه گرم و بخش دیگر آن سرد شده و قانون دوم نیوتون نقض میشود. این
موجود فرضی به شیطانک ماکسول معروف شد. در صورت وجود چنین موجودی، یخچالها
بدون مصرف کردن انرژی میتوانند کار کنند و انواع مختلفی از ماشینها با
استفاده از گروهی از شیطانکها میتوانند ایجاد اختلاف دما کنند و کار مفید
انجام دهند.
محققان موفق شدند نور را به عنوان سریعترین چیزی که در دنیا شناخته می شود برای یک دقیقه رکورد شکن متوقف کنند.
محققان
آلمانی با موفقیت توانستند اطلاعات را در پرتو آزمایشی در قالب یک تصویر
با طول 100 میکرومتر ذخیره و بازیابی کنند که این امر گام مهمی برای پردازش
اطلاعات کوانتوم محسوب می شود.
در ماهِ مارچِ 2012، ژوزف پولشینسکی، در اندیشهی یک
خودکشی ریاضی افتاد. او که فیزیکدانی در شاخهی نظریهی ریسمان در موسسه
فیزیکِ نظری کاولی (Kavli) در سانتاباربارای کالیفرنیاست، در این اندیشه
فرو رفت که اگر فضانوردی به درونِ یک سیاهچاله شیرجه بزند برای او چه رخ
خواهد داد؟ آشکارا پیداست که او خواهد مُرد، اما چگونه؟
بنابر توجیه
پذیرفتهشده، فضانورد در ابتدا چیزی احساس نخواهد کرد، حتی هنگامی که در
حالِ گذر از افقِ رویدادِ سیاهچاله است.افقِ رویدادِ سیاهچاله، مرزی
نامرئی است که هیچ چیز از پشتِ آن نمیتواند به بیرونِ سیاهچاله بگریزد؛
اما پس از گذرِ چندین ساعت، روز و یا هفته، اگر سیاهچاله به اندازهی کافی
بزرگ باشد، فضانورد در خواهد یافت که نیروی گرانشی که به پاهای او وارد
میشود بیش از نیرویی است که به سرش وارد میشود. همچنان که شیرجهی
فضانورد او را بیامان به سمتِ مرکزِ سیاهچاله میکشاند، این اختلافِ
نیروی گرانشی افزایش یافته و پیکرِ او را از هم خواهد درید و سپس بقایای او
در هستهی بینهایتچگالِ سیاهچاله خورد خواهد شد.اما محاسباتِ پولشینسکی
که به همراهِ دو تن از دانشجویانش –احمد المری و جیمز سالی- و با همکاری
یک نظریهپردازِ دیگر در شاخهی ریسمان به نامِ دونالد مارولف از دانشگاهِ
کالیفرنیا در سانتاباربارا انجام شده است، داستانِ دیگری را بازگو میکند.
بنابر
محاسباتِ وی، اثراتِ کوانتومی سبب میشوند که افقِ رویدادِ سیاهچاله به
گردبادی خروشان از ذرات تبدیل شود. هرکس که به سوی افقِ رویدادِ یک
سیاهچاله سقوط کند، به دیواری آتشین رسیده و در یک چشمبههمزدن، بِرِشته
خواهد شد.ادعای این گروه در جولای 2012 منتشر شد و جامعهی فیزیک را
شگفتزده کرد. وجودِ چنین دیوارِ آتشینی یکی از اصولِ بنیادینِ فیزیک را که
نزدیک به یک قرنِ پیش توسطِ آلبرت اینشتین پایهگذاری شده بود، زیرِ پا
میگذارد. این اصل که اینشتین آن را بنیانی برای نظریهی گرانشی نسبیتِ
عامِ خود قرار داد با نامِ «اصلِ همارزی» شناخته میشود. این اصل بیان
میکند که ناظری که به درونِ یک میدانِ گرانشی سقوط میکند (حتی اگر این
میدانِ گرانشی به اندازهی میدانِ درونِ یک سیاهچاله نیرومند باشد)،
پدیدهها را دقیقاً همانندِ ناظری میبیند که در فضایی تهی غوطهور است.
اگر سابقه صنعت و چگونگی رشد آن در
کشورهای جنوب شرقی آسیا را مورد مطالعه قرار دهیم به این مطلب خواهیم رسید
که در کمتر مواردی این کشورها دارای ابداعات فن آوری بوده اند و تقریبا در
تمامی موارد کشورهای غربی (آمریکا و اروپا) پیشرو بوده اند. پس چه عاملی
باعث این رشد شگفت آور و فنی در کشورهای خاور دور گردیده است ؟ جهت مشاهده
اطلاعات بیشتر و بررسی این رویه از شما دعوت می کنیم این مقاله را در ادامه
مطلب دنبال کنید .
مهندسی مجدد را با نامهای متفاوتی میتوان شناخت ،
نامهایی از قبیل طراحی مجدد فرایندهای اصلی (کالپان و مورداک) ، نوآوری
فرایندی (داونپورت) ، طراحی مجدد فرایندهای کسبوکار (داونپورت و شورت ،
ابلنسکی) ، مهندسی مجدد سازمان (لوونتال ، هامر و چمپی) ، طراحی مجدد
ریشهای (جوهاتسون) و معماری مجدد سازمان (تالوار) همگی از نامهایی هستند
که مقوله مهندسی مجدد را معرفی کردهاند
تفاوت مهندسی معکوس با مجدد در چیست ؟ در مهندسی معکوس،
محققان سعی در به دست آوردن مدارک و نقشه های طراحی محصول می کنند تا طی
مراحل نمونه سازی و نیمه صنعتی در صورت لزوم، ساخت و تولید محصول طبق
مشخصات و استانداردهای فنی محصول الگو، انجام پذیرد. از این جهت، مهندسی
معکوس را مشابه سازی، کپی سازی، نسخه برداری و یا تقلیدی آگاهانه قلمداد
کرده اند. درحالی که مهندسی مجدد یک برداشت نوین در مدیریت در رابطه با
تغییر فرایند فعالیت یک سازمان است.
«مهندسی معکوس» Reverse Engineering یکی از روشهای دسترسی
به دانش فنی است. لازمه اجرای این روش وجود نمونه هایی از محصول است که
مبنای کار تحقیقات قرار می گیرد. در این روش برای دستیابی به دانش فنی به
برون فکنی اطلاعات فنی از طریق تجزیه محصول متوسل می شویم که اصطلاحاً کشف
کردن (DEFAKTAGE) دانش فنی نامیده می شود. در این فرایند، کارشناسان
مربوطه، مشخصات، هدف و شرایط طراحی محصول را درنظر گرفته و سعی در ساخت و
تولید محصول طبق استانداردهای ملی و رایج خود دارند و نقاط مجهول و
ناشناخته مسئله را نیز با درایت و بررسیهــــای کارشناسی و تحقیقات پوشش می
دهند، بدون اینکه از ابتدا درگیر جزئیات فنی و طراحی محصول شده باشند.
شاید بتوان از مهندسی معکوس به عنوان کپی برداری آگــــاهانه از یک محصول
نام برد، روشی که عده ای از کشورهای شرق آسیا و اروپا بعداز جنگ جهانی دوم
عملاً پیاده کردند و درحال حاضر جزء کشورهای پیشرفته و صنعتی محسوب می
شوند. مثلا” ژاپنی ها از جنگ جهانی دوم به بعد،در یک مورد تخصص منحصربفرد
پیدا کردند و آن هم مهندسی معکوس فراورده های آمریکایی بوده است!،از نو
آوریهای خاص آنها در زمینه روبوتیک یا نانو تکنولوژی که بگذریم سایر
محصولات ژاپنی خلق و خویی آمریکایی دارند که کمی ژاپونیزه هم شده اند.
که به طور خاص کشور ژاپن را زیر نظر بگیریم، خواهیم دید که تقریبا تمامی مردم دنیا از نظر کیفیت محصولات آنها را تحسین می کنند ، ولی به آنها ایراد می گیرند که با کپی برداری از روی محصولات دیگران به این موفقیت دست یافته اند.
این بخش اگر هم که درست باشد و در صورتی که کپی برداری راهی مطمئن برای رسیدن به هدف باشد چه مانعی داردکه این کار انجام شود. این مورد ، به خصوص در باره کشورهای در حال توسعه و یا جهان سوم با توجه به شکاف عمیق فن آوری بین این کشورهای و کشورهای پیشرفته دنیا ، امری حیاتی به شمار می رود و این کشورها باید همان شیوه را پیش بگیرند ( البته در قالب مقتضیات زمان و مکان و سایر محدودیت ها ).
به عنوان نمونه ، قسمتی از تاریخچه صنعت خودرو و آغاز تولید آن در ژاپن را مورد بررسی قرار می دهیم :تولید انبوه خودرو در ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم و در سال 1920 بوسیله کارخانه های ” ایشی کاواجیما ” آغاز شد که مدل ژاپنی فورد آمریکایی را کپی کرده و به شکل انبوه به بازار عرضه نمود .همچنین شورلت ژاپنی AE جزو اولین خودروهای کپی شده آمریکایی توسط ژاپنی ها بود که به تعداد زیاد تولید می شد.
ادامه مطلب ...اگه می خواین بدونین نظریه نسبیت کامل چیه دانلود کنید
نام کتاب : نظریه نسبیت چیست؟
نویسنده : لاندائو – رومر
ناشر : چند بخشی
زبان کتاب : پارسی
حجم فایل : ۳,۱۱۳ کیلوبایت
توضیحات : نظریه یا نگره نسبیت یا همان نسبیت دو نظریه اصلی و معروف نسبیت خاص و نسبیت عام از آلبرت اینشتین را در بر میگیرد. ایده اصلی در پشت این نظریه آن است که زمان و فضا با هم مرتبط هستند و نه جدای از هم و ثابت. نسبیت عام ٬ نظریهای هندسی برای گرانش است که در سال ۱۹۱۶ توسط آلبرت اینشتین مطرح گردید و تصویر کنونی فیزیک جدید از گرانش را تشکیل میدهد. نسبیت عام ٬ نظریه نسبیت خاص و قانون جهانی گرانش نیوتن را تعمیم میدهد و توصیفی یکتا از گرانش به عنوان یک ویژگی هندسی فضا و زمان ٬ یا فضازمان ارائه میکند. به خصوص در این نظریه ٬ انحنای فضازمان ٬ به طور مستقیم به انرژی و تکانه هر ماده و تابشی که موجود باشد مربوط است. این رابطه توسط معادلات میدان اینشتین مشخص میگردد ٬که یک دستگاه معادلات مشتقات پارهای را تشکیل میدهند. نظریه اینشتین نتایج اخترفیزیکی مهمی به دنبال دارد.برای مثال ٬ وجود سیاهچالهها را نشان میدهد – مکانهایی در فضا که در آن فضا و زمان طوری ناهموار شدهاند که هیچ چیز ٬ حتی نور ٬ نمیتواند از آن فرار کند – ٬حالتی که در پایان عمر برای ستارههای پرجرم ایجاد میگردد. شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد تابشهای شدید گسیل شده از برخی اجسام نجومی٬ مربوط به سیاهچالهها است. برای مثال ٬ ریزاختروشها و یا هسته کهکشانی فعال نتیجه حضور سیاهچاله های ستارهوار و سیاهچالههایی با جرمهای بسیار بسیار بیشتر هستند.
ادامه مطلب ...