چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

طنز!؟درسته مگه نه

بچه درسخوان : این موجود از آن موجوداتی است که آینده ساز مملکت می باشد و در ردیف اول یا دوم می نشیند  همیشه خودکار و جزوه و کتاب با خود به همراه دارد با استاد در مورد مسائل درسی حرف می زند وسوالات درسی می پرسد ، به استاد یا همکلاسی ها متلک نمی پراند و جایش ثابت وتغییر ناپذیر است .

هیچگاه تاخیر ندارد ، حتی الامکان در کلاس نمی خندد تنها چیزی که باعث خنداندن آنها می شود مزه پراندن های استاد می باشد، در دانشگاه علاف نمی چرخد ( مگر اینکه عاشق شودومنتظر سوژه ی مورد نظر باشد ) ، در مدل کیک کشمشی .


از او به عنوان کشمش یاد می شود ، به معنای واقعی کلمه مثبت است ، تمرین ها را سر موقع تحویل می دهد ، هیچگاه تقلب نمی کند ، کوئیزها را جواب می دهد و فقط توانایی تشخیص سه مسیر را دارد :
ادامه مطلب ...

پت و مت

تا به حال دقیق و موشکافانه کارتونهای پت و مت را نگاه کرده اید؟ دقت کرده اید چه مشخصاتی دارند؟




1.کاملا خودمحور هستند. شما تا به حال کس دیگری را جز این دو در کارتونهایشان دیده اید؟


2.تأیید طلب هستند. همدیگر را تأیید می کنند و قند در دلشان آب می شود.


3.کارهایی می کنند و وسایلی می خرند که خودشان هم فلسفه شکل گیریش را نمی دانند.


4.هدف را تخریب می کنند تا به وسیله برسند. خاطرم هست در یک قسمت همه کتابهایشان را فروختند تا ابزار ساخت کتابخانه را بخرند.


5.در کارهایی دخالت می کنند که در آن تخصص ندارند و هیچ متخصصی را هم قبول ندارند.


6. نوآوری می کنند، ولی به روش خودشان.


7. متخصص ایجاد ضرر و زیان هستند.


8. اعتماد بنفس کاذبشان غوغا می کند.


9. یک جا را خراب می کنند تا جای دیگر را بسازند، دست آخر هر دوجا تخریب می شود.


10. شعارشان این است: That’s it یا همان همینه، به عبارتی همینه که هست!


11. الگوهای در پیت دارند. به عکس آن وزنه بردار بر دیوار اتاقشان نگاه کرده اید که وزنه را کج گرفته است؟


12. هیچوقت لباسشان را عوض نمی کنند و همه به همین لباس می شناسندشان.



حالا این مشخصات که گفته شد ، شما رو به یاد چه کسی ( چه کسانی ، چی ) می اندازه !؟

مدیریت ایرانی


یه روز یه تیم قایقرانی ایرانی تصمیم می گیرد که با یک تیم ژاپنی در یک مسابقه سرعت شرکت کنند. هر دو تیم توافق می کنند که سالی یک بار با هم رقابت کنند ....
هر تیم شامل 8 نفر بود ...
در روزهای قبل از اولین مسابقه هر دو تیم خیلی خیلی زیاد تلاش می کردند که برای مسابقه به بیشترین آمادگی برسند .

روز مسابقه فرا می رسد و رقابت آغاز می شود . هر دو تیم شانه به شانه هم به پیش می رفتند و درحالی که قایقها خیلی نزدیک به هم بودند ، تیم ژاپنی با یک مایل اختلاف زودتر از خط پایان می گذرد و برنده مسابقه می شود
.
race2.JPG

ادامه مطلب ...

دانلود فوت وفن فتوشاپ pdf

مجموعه تعدادی آموزش و فوت و فن برای نرم افزار فوتوشاپ

شامل: نوشته نورانی - نوشته سوخته - کلید ژله ای - سفیدکردن دندانها - کره زمین - آب - یخبندان

ادامه مطلب ...

دکتر محمد مصدق

Photo

خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارت هیتلر به انگلستان بیش تر بود


سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1995 درباره اش منتشر کرد:
خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود، معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.

اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد.

اولین ایرانی فارق التحصیل در دکتری حقوق.

امتیاز حق شیلات و کشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت.

شخصا در دادگاه لاهه برای احیای حقوق ملت خویش فریاد کشید.

جمال عبدالناصر (رهبر بزرگ و فقید ناسیونالیست عربی-اسلامی مصر) به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد و کانال سوئز را برای مصر ملی کرد.

اولین نفر که حقوق شرعی زنان را به طور علمی در دانشگاه مطرح ساخت.

مجاهدت های کسی که خود را وقف سرزمین و مردم خویش کرد،

یگانه طراح بزرگ ملی شدن صنعت نفت ایران،

جاوید یاد دکتر محمد مصدق

روزی که امیر کبیر گریست

Photo
سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانان ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود . هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند .
روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی.. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد...
در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.
امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند امیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.✔

ده راه حل عملی جهت انجام سریعتر کارها در نرم افزار Word



ده راه حل عملی جهت انجام سریعتر کارها در نرم افزار Word
نویسنده: مرتضی سرگلزائی جوان

نرم افزار Word پرطرفدارترین نرم افزار ویژه واژه پردازی است که با استفاده از آن به راحتی میتوان به تایپ متون، درج جداول، رسم نمودارها و تصاویر پرداخت. اما موضوع مهمی که از سوی بسیاری از کاربران نرم افزار ورد نادیده گرفته میشود، استفاده از توانمندی ها و قابلیتهای مختلف نرم افزار وورد در انجام سریعتر کارهاست که با استفاده از آنها میتوان بسیاری از کارهای تکراری و وقت گیر خود را به این نرم افزار واگذار کنید تا آن کارها با سرعت و دقت بیشتری انجام پذیرند. در این کتاب الکترونیکی، هدف معرفی این ابزارها است.
ادامه مطلب ...

خانه وحشت میلت چنی

هیچ‌کس نمی‌دانست میلت چنی اهل کجا بود ولی در دهه 1850 این مرد که صاحب میخانه و مهمانسرایی در منطقه بود، اسرارآمیزترین مرد لانکاستر کانتی شد. برخی چنی را که به رک‌گویی شهره بود مجسمه شیطان می‌دانستند. وقتی مردم جسد او را دیدند که برابر دادگاه شهر به چوب‌بستی آویزان بود و تاب می‌خورد زیاد تعجب نکردند. بعد از این‌که چنی به اتهام دزدیدن برده «دکتر کرافورد» محکوم شد خیلی‌ها فکر می‌کردند او به مکافات عملش رسیده است.چنی یک برده داشت که هرازگاهی او را به یک مسافر ساده‌لوح می‌فروخت. چند روز بعد برده از موقعیتی استفاده می‌کرد و از پیش صاحب تازه می‌گریخت و دوباره به مهمانخانه چنی برمی‌گشت تا در یک فرصت مناسب چنی دوباره او را به مسافر ساده‌لوح دیگری بفروشد. ولی همه مسافران مهمانخانه چنی آن‌قدر خوش شانس نبودند. هیچ‌کس تمایلی نداشت که در آن مهمانخانه بماند ولی چاره دیگری نبود. آنها که اغلب خسته از معاملات مختلف و با جیب پر پول به آن منطقه می‌آمدند باید شب را در آن جا به صبح می‌رساندند اما برای برخی از مسافران، آن مهمانخانه آخرین محل استراحت به شمار می‌رفت. مدتی بعد خانواده‌های آنها به دنبال شوهر یا پسر گمشده‌شان به آن مهمانخانه خلوت می‌رفتند ولی هیچ‌وقت نتیجه‌ای نمی‌گرفتند. در طول آن سال‌ها مردم بسیاری که از حوالی مهمانخانه عبور می‌کردند پیکرهای مه‌آلودی را می‌دیدند که در میان درختان اطراف میخانه سرگردان بودند.

دیگر کمتر کسی از اهالی لانکستر کانتی جرات می‌کرد شب را در آن محل بگذراند.

چنی همیشه همه چیز را انکار می‌کرد و مدرکی به دست کسی نمی‌داد ولی سال‌ها بعد آن معماها حل شد. یک شرکت ساختمانی به آن منطقه رفت و زمین را حفاری کرد. در آن هنگام بود که چندین اسکلت از زیرخاک بیرون آمد که همگی به قتل رسیده بودند.

مردم نام آن مهمانخانه را «خانه وحشت میلت چنی» گذاشتند. این خانه تا اوایل دهه 1970 در آن محل باقی مانده بود ولی دیگر تبدیل به خانه‌ای متروکه درست شبیه به خانه ارواح شده بود. خانه‌ای که به راستی محل زندگی ارواح مسافران بی‌گناه محسوب می‌شد.