چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

نازیسم و مبارزه با فراماسونری


بر اساس اعتقاد نازی ها،ماسونها مرتبه ای بالاتر از صهیونیست ها در توطئه یهودیان هستند و از عوامل اصلی شکست آلمان در جنگ جهانی اول به حساب می آیند.


آدولف هیتلر در نبرد من مینویسد:فراماسونری یک ابزار عالی برای یهودیان برای رسیدن به اهدافشان هستند که به مانند یک ریسمان برای کشیدن اقشار جامعه به درون طرح اعایی آنها عمل می کند. در سال 1933 هرمان گورینگ رئیس رایشتاگ و یکی از رهبران بزرگ نازیسم طی نطقی اعلام کرد که در دولت ناسیونال سوسیالیست آلمان جایی برای فراماسونری وجود ندارد که در 23 مارچ همان سال قانونی در پارلمان آلمان برای مبارزه با فراماسونری تصویب شد.

در پی این قانون وزارت کشور آلمان دستور انحلال فراماسونری و مصادره تمام اموالهای لژهای ماسونی را داد و عضویت در فراماسونری برای شهروندان و مردم آلمان قدغن اعلام شد و بیان کرد تمام افرادی که در فراماسونری عضو هستند از داشتن مقام در حزب نازی محروم و فاقد صلاحیت لازم برای انتصاب در خدمات عمومی هستند.همچنین وزارت دفاع افسران را از عضو شدن در فراماسونری منع کرد و افسرلانی را که همچنان ماسون ماندند از کارشان برکنار شدند.

برای دستگیری ماسونها و مبارزه با فراماسونری در آلمان ،بخش های ویژه ای از خدمات امنیتی رایش(sd)و بعدها اداره اصلی امنیت رایش(RSHA)به ریاست رینهارد هایدریش تاسیس شد.این سازمان در طی حکومت رایش سوم به عنوان شکارچی ماسونها شناخته می شد که در طی عملیات های انتهاری به لژهای ماسونی یورش میبردند و ماسونها را دستگیر و به زندان منتقل می کردند.

سپهبد رینهارد هایدریش


زندانیان فراماسونر در دسته ی زندانیان سیاسی طبقه بندی میشدند که دارای یونیفورم های مشکی بودند که مثلثی وارونه و قرمز رنگ بر روی انها نقش بسته بود. در مارس 1935 مطابق با گفته ی دکتر گوباز اتحادیه جماهیر شوروی توسط 300 نفر فراماسونر یهودی نژاد طراحی شده است. 
آدولف هیتلر پیشوا و صدر اعظم آلمان نازی در 8 آگوست 1935 در روزنامه حزب نازیVOELKISCHER BOOBACHTER در مقاله ای انحلال نهایی تمام لژهای ماسونیک را در آلمان اعلام کرد.همچنین در سال 1937 یوزف گوبلز یک نمایشگاه ضد فراماسونری برای نمایش اشیاء ضبط شده توسط دولت افتتاح کرد. 

در طول جنگ جهانی دوم فراماسونری در آلمان و کشورهای متعهد با آلمان به عنوان یک مکتب غیر مشروع اعلام شده بود.نمایشگاههای ضدماسون در بسیاری از کشورهای اروپا مثل نروژ،دانمارک،هلند،بلژیک،ف رانسه،لهستان،اتریش و یونان توسط نازیها برگزار شد و همچنین فیلم ضد ماسون نیروهای غیبی که به سفارش وزارن تبلیغات رایش ساخته شده بود در بسیاری از کشورهای اروپایی اکران شد . 



فیلم ضد ماسون نیروهای غیبی که توسط آلمان نازی ساخته شده است

سخنی از هیتلر که قاضی را به گریه انداخت

قدرت کلا هیتلر آنچنان بالا بود که حزبی که 10 نفر بیتر عضو نداشت را تبدیل به بزرگترین حزب آلمان کرد .
او وقتی در دادگاه مونیخ به علت کودتا علیه دولت دستگیر شد بجای عقب نشینی کاملا جو دادگاه را به نفع خود ساخت و از موقعیت برای نشان دادن قدرتش استفاده کرد:
((هیتلر در پایان سخنان خود خطاب به هیئت قضات ناگهان حالتی روحانی به خود داد و گفت شما صلاحیت محاکمه ما را ندارید تنها دادگاه خدا و دادگاه جاویدان تاریخ است که می تواند درباره ما و اعمال ما قضاوت کند. سربازان اریایی ایستاده میمیرند))<<هیتلر در دادگاه مونیخ فوریه 1924>>


این سخن باعث گریه ی قاضی و  تشویق حاضرین در دادگاه شد



وقتی تو می گویی وطن شعری زیبا از مصطفی بادکوبه ای

وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم
وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم
من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم
وقتی تو می گویی وطن یکباره خشکم می زند
وان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنم
بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن
با تخت جمشید کهن من عمر را سر می کنم
وقتی تومی گویی وطن بوی فلسطین می دهی
من کی نژاد عشق با تازی برابر می کنم
وقتی تو می گویی وطن از چفیه ات خون می چکد
من یاد قتل نفس با الله و اکبر میکنم
وقتی تو میگویی وطن شهنامه پرپر می شود
من گریه بر فردوسی آن پیر دلاور میکنم
بی نام زرتشت مَهین ایران و ایرانی مبین
من جان فدای آن یکتا پیمبر می کنم
خون اوستا در رگ فرهنگ ایران می دود
من آیه های عشق را مستانه از بر می کنم
وقتی تو می گویی وطن خون است و خشم وخودکشی
من یادی از حمام خون در تَلِ زَعتَر میکنم
ایران تو یعنی لباس تیره عباسیان
من رخت روشن بر تن گلگون کشور می کنم
ایران تو با یاد دین، زن را به زندان می کشد
من تاج را تقدیم آن بانوی برتر می کنم
ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست
من کیش مهر و عفو را تقدیم داور میکنم
تاریخ ایران تو را شمشیر تازی می ستود
من با عدالتخواهیم یادی ز حیدر میکنم
ایران تو می ترسد از بانگ نوایِ نای و نی
من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم
وقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یار و غم
من کی گل"امید"را نشکفته پر پر میکنم


آدولف آیشمن چرا میخواست یهودی شود؟؟؟؟ تکان دهنده


آنطور که در تاریخ آمده است در جنگ جهانی دوم یهودیها بودند که شکار آلمانها شدند و بدون محاکمه سوزانده شدند و چیزی از آنها نماند جزخاکستر، هر چند که یکی از شهرهای آلمان به وسیله انگلیسیها چنان بمباران شد که گویا اصلا روزی وجود نداشته است و هزاران انسان کشته شدند اما خب تبلیغات جنگ کلا برعلیه آلمان نازی و قدرتمند بود .بعد از پایان جنگ جهانی دوم بسیاری از سران ارتش رایش سوم محاکمه شدند که مشهورترین آن نورمبرگ نام دارد و در انجا بود که سرنوشت برخی از قدرتمندان حکومت هیتلر رقم خورد دراین میان شخص پر نفوذی به نام آیشمن دیده میشد که مدام میخواست که یهودی شود واین موجب حیرت همگان بود گفتند چرا نمیخواهی مسیحی شوی ویا به دین دیگری ، اما مصمم فقط میگفت میخواهم که یهودی شوم . سماجت او عجیبتر از جوابی که داد نبود ، با صدای بلند که به فریاد می مانست اعلام و انرجار خود را علنی کرد میخواهم یهودی شوم تا یک یهودی دیگر از روی زمین کم شود ،با قدرت به سوی مرگ رفت در حالیکه هنوزآرمان خود را باور داشت و سخت به آن معتقد بود واین نکته ارزشمند هست ، هیتلر هنوز نفس میکشید .



معنی نازیسم


نازیسم (به انگلیسی: National Socialism)(به آلمانی: Nationalsozialismus) خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم است.نازیسم به مجموعه ایدئولوژی‌های حزب نازی اطلاق می‌شود.نازیسم را می توان شکلی از فاشیسم دانست که نژادپرستی نیز به اصول آن افزوده شده است.نازیسم را در دسته احزاب راست دسته بندی می کنند. نازی ها به برتری نژادی معتقد بودند و مدعی بودند که خالص ترین نژاد آریایی هستند.در طرف مقابل نازی ها یهودیان را دشمنان شماره یک نژاد آریایی می خواندند.نازی ها مخالف دموکراسی بودند و دموکراسی را تنها در تئوری زیبا می دانستند، نازی ها دموکراسی را دروغ گویی برای رسیدن به قدرت می خواندند.نازی ها مخالف نظام های سرمایه داری و کمونیسم بودند و سبکی از سوسیالیسم را ترویج می دادند که علاوه بر مالکیت دولت بر صنایع سنگین و مولد از سرمایه داری در جهت خواسته های دولت نیز حمایت می کرد و این سبک را سوسیالیسم ملی نام گذاشتند، آنها اهداف سوسیالیسم ملی را رفاه عمومی کارگران، افزایش دستمزدها و عدالت در تقسیم سرمایه ها اعلام کردند. نازیسم در آلمان امروزی غیر قانونی است، گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به «نئو نازی ها» در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت هستند.
• برجسته‌ترین عضو حزب نازی آدولف هیتلر بود، که از ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ تا زمان خودکشی در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ بر آلمان نازی حکومت می‌کرد و همچنین رهبری آلمان را در جنگ جهانی دوم بر عهده داشت.پس از جنگ، بسیاری از سران نازی در دادگاه نمایشی و شوم نورنبرگ محکوم به جنایت جنگی و جنایت برضد بشریت شدند.


بررسی دادگاه شوم نورنبرگ 2 (افشای حقایق)

یواخیم فون ریبن تروپ قبل از همه در سکوت مرد.پس از وی ژنرال ویلهلم کایتل به سوی اعدام قدم گذاشت در حالی که اونیفورم نظامی اش بسیار مرتب بود و چکمه هایش هم میدرخشید.وی قبل از مرگ گفت:  دو میلیون سرباز آلمانی بخاطر این کشور مردند.من هم اکنون بدنبال راه پسران خویش میروم سپس نوبت دکتر ارنست کالتن بروژ بود من به کشورم و مردم آلمانی ام با تمام قلب عشق میورزیدم...خداحافظ ای آلمان دکتر آلفرد روزنبرگ با سکوت وچهره ای مصمم و رضایتی عمیق با مامور اعدام مواجه شد و پشت سر او نیز دکتر هانس فرانک فرماندار کل مناطق لهستان نشین بود که به پای چوبه اعدام میرفت.این دو نفر را مسئول یهودیانی میدانستند که گفته میشد در شرق سر به نیست شده انددکتر ویلهلم فریک وزیر رایش نیز قربانی بعدی بودآلمان برای همیشه  این جمله ای بود که وی قبل از آنکه طناب دار کشیده شود بر زبان آورد.ژولیوس استرایشر نفر بعدی بود.وی به جمع کوچکی که دارای قدرت بصیرت بودند تعلق داشت.او توسط یک نفر یهودی نیویورک بنام بلیتو که با درجه سرگردی متخصص تشخیص دادن ضد یهودیها بود دستگیر شده بود.شاید استرایشر چوبه های دار را برای رهبرانی که جرات دفاع از خود و ملت خویش را داشتند پیش بینی کرده بود.در مورد تماشاچیانی که با رضایت ناظر این صحنه بودند وی با طعنه اعلام داشت  این عید پوریم سال 1946 یهودیان است .دکتر فریتز شاکل نفر بعدی بود.وی گفت  من بیگناه میمیرم..من به سربازان و افسران آمریکایی احترام میگذارم اما نه به سیستم دادگستری آن کشور ژنرال آلفرد یودل با سر افراشته به زیر چوبه دار گام گذاشت و پس از وی نیز نوبت آرتور اینکوارت بود که گفت:  اعتقاد دارم که این اعدام آخرین اقدام در تراژدیجنگ جهانی دوم خواهد بود شاید این یک حقیقت نمادین بود که حتی مسئول نظامی اعدامها ((جان وودز شورت)) یک نفر یهودی بود.وی برای اعدام این به اصطلاح جنایکاران مدت 143 دقیقه وقت گرفت.او سپس با افتخار گفت که : این کار سخت واقعا نیازمند یک شراب خواری طولانی است در همین اثنا نیز خبرنگار مجله لایف عکس او را درحالی که طنابی در دست داشت گرفت تا اینکه این مجله ی مشهوردر یک ژست تلخ و مشکوک آن را روی صفحه اول خود چاپ نماید.اما پیش بینی استرایشر با شومی بالای سر قضات و اعدام کنندگان نورمبرگ هر دو میتابد.ولی صدای او را شنیده بودند که زیر چوبه دار اعلام داشته بود:  یادتان باشد نوبت شما بعدا فرا میرسد..شما را بلشویکها دار خواهند زد هرمان گورینگ که نیم ساعت قبل از اعدام خویش از قرص سیانوری که به داخل سلولش پنهانی وارد کرده بودند خورده بود و در وقت اعدام مرده بود.ماموران انگلیسی و آمریکایی با شدت و جدیت تمام در خرابه های پناهگاه رهبر به دنبال بدن پیشوا میگشتند.گوبلز نیز به همراه تمام خانواده اش خودکشی کرده بودند.وی ابتدا شش فرزند خویش را کشته بود(این کار را همرش انجام داد) و بعد هم به همراه هم خودکشی کرده بودند.بورمن ناپدید شده بود.هیملر نیز وقتی به دست بازجویان یهودی-انگلیسی افتاد خودکشی کرد.روبرت لی هم در زندان نورنبرگ خود را کشت.در میلان جنازه موسولینی که قبلا با گلوله کشته شده بود به طور معکوس به دار آویخته شد وآخرین صحنه نورنبرگ هواپیمایی را تصویر میکردکه خاکسترهای اعدامیان نورمبرگ را به روی آلمان میپاشیدند.این اقدام نماد ترسی بود که از ناحیه وجدان گناه آلود قضاوت و شرکت کنندگان در دادگاه وقتی از سرمستی حاصل از شرابخواری پوریم بیدار میشوند تحریک میشد....ادامه دارد.






اگر پیش همه شرمنده ام پیش دزده رو سفیدم(ضرب المثل)

ضرب المثل, دزد, ثروتمندان-www.jazzaab.ir

 

یکی از ثروتمندان ، میهمانی باشکوهی ترتیب داد و از همه ی اشراف و مقامات بلندپایه ی شهر دعوت کرد تا در میهمانی اش شرکت کنند.
همه ی میهمانان خوشحال به نظر می رسیدند. انواع و اقسام غذاها، میوه ها، نوشیدنی ها، شیرینی ها و خوردنی های ، برای پذیرایی از میهمانان آماده شده بود . خدمتگزاران از میهمانان پذیرایی می کردند.
یکی از خدمتگزاران بیمار و ضعیف بود و قدرت حرکت زیادی نداشت. به همین دلیل کارش این شده بود که گوشه ای بنشیند و کفش میهمانان را جفت کند.
به خاطر بیماری حال و حوصله ی خندیدن و خوش آمد گفتن هم نداشت. سرش را پایین انداخته بود و کار خودش را می کرد.
ناگهان یکی از میهمانان با صدای بلندی گفت: "ساعتم! ساعت طلای گران قیمتم نیست."
میهمانان دور مردی که ساعت طلایش گم شده بود، جمع شدند و هرکس حرفی می زد:
ـ مطمئن هستید که آن را با خودتان آورده بودید؟
ـ نکند ساعتتان را توی خانه ی خودتان جا گذاشته باشید.
ـ بهتر نیست جیب لباس هایتان را یک بار دیگر بگردید؟
ـ شاید کسی ساعت شما را دزدیده باشد.
ـ آخر اینجا کسی نیست که اهل دزدی باشد.
ـ بله، راست می گفت. کسی باور نمی کرد که حتی یکی از آن میهمانان ثروتمند و با شخصیت دزد باشد.
صاحب ساعت گفت: "بله حتماً یک نفر آن را دزدیده است. من ساعت طلایم را با خودم به اینجا آورده بودم. مطمئنم، همین نیم ساعت پیش بود که به ساعتم نگاه کردم ببینم ساعت چند است."
صاحب ساعت از این که ساعت باارزش و طلای خودش را از دست داده خیلی ناراحت بود. اما میزبان از او ناراحت تر بود. او اصلاً دلش نمی خواست میهمانی باشکوهش بهم بخورد و آن همه هزینه و دردسری که تحمل کرده از بین برود.
میهمانی تقریباً بهم خورد. همه دنبال ساعت طلا می گشتند . اوضاع ناجور میهمانی را فریاد یک نفر ناجورتر کرد: "هر کس خواست از باغ خارج شود بگردید تا شک و تردیدها از بین برود."
این حرف، توهین بزرگی به آن میهمانان عالیقدر به حساب می آمد
صدای اعتراض همه بلند شده بود که ناگهان یکی از میهمانان رو کرد به بقیه و با صدای بلند گفت: "ما آدم های با شخصیتی هستیم. مسلماً دزدی ساعت کار هیچ یک از ما نیست. اما من فکر می کنم دزد ساعت را پیدا کرده ام."
همه به حرف های او توجه کردند. او با اطمینان خدمتگزار بیمار و ضعیف را نشان داد و گفت: "رفتار او خیلی مشکوک است. حتماً ساعت را او دزدیده است."
پیش از این که صاحب میهمانی واکنشی از خود نشان بدهد، خدمتگزاران دیگر به سر آن خدمتگزار بیچاره ریختند و تمام سوراخ سمبه های لباسش را جستجو کردند.
خدمتگزار بیچاره که گناهی نداشت، با ناله گفت: "اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد رو سفیدم. لااقل یک نفر توی این جمع هست که به بی گناهی من اطمینان دارد. و او کسی جز دزد ساعت طلا نیست."


ادامه مطلب ...

بررسی دادگاه شوم نورنبرگ 1

در این مقاله که برخی از نکات آن برگرفته از کتاب فاتحین جهانی(جنایتکاران حقیقی جنگ) نوشته لوئیس مارشالکو میباشد به جزئیات و شرایط حاکم بر این دادگاه تصنعی میپردازم...  تمجید و تحسین خیانت و جایزه دادن به خیانت کاران یکی از تبعات وحشتناکی است که امروزه همه دنیا را آلوده ساخته است.دادگاه نورنبرگ همه کسانی را که به کشور خویش خیانت کرده بودند مورد عفو قرار داد و بی گناه شناخت و همه آنانی را که بر پیمان و وفاداری خویش مردانه ایستاده بودند مجرم دانست.بدین ترتیب فاصله ی عمیق بین وطن پرستی و خیانت از میان برداشته شد.نسبت به کدام کشور باید خیانت ورزید و آن را گول زد؟البته کشور هیتلر اما شاید هم کشور جرج واشنگتن.احکامی که به محکومیت جولیوس روزنبرگ و جاسوسان اتمی میپرداخت در نورنبرگ سابقه ی قبلی داشت.وقتی که علی رغم همه ی تمهیدات بعضی از خیانتکاران گاه گاهی یهودی بودند.قوانین نظامی انگلیس خواستار وفاداری بدون قید وشرط یک سرباز انگلیسی بود در حالی که در همان زمان سربازان آلمانی را بخاطر اجرای دستورات مافوقشان اعدام میکردند.برعکس به خیانتکاران و متخلفان جایزه داده میشددادگاه نورنبرگ نه تنها به نماد انتقام گیری بلکه همچنین به نشانه ای از فقر اخلاقی تبدیل شد.خود ساختمان دادگاه نیز مرکز فعالیتهای بازار سیاه در یک اروپای قحطی زده به واسطه ی جنگ بود.مارک لاترن تصویر تکان دهنده ای از این فرورفتن محوطه ی دادگاه در فساد و شرارت به دست میدهد :آنان همه سر رسیده اند:سلیمانها...اشلوسبرگرها و رابینوویچها کسانی که به عنوان کارکنان دفاتر دادستانی کل در فواصل بین حکم اعدام و یا دو اجرای حکم به شدت مشغول معامله روی سیگارهای آمریکایی..ظروف با ارزش چینی..نقره..طلا..خز وآثار هنری بودند.)).آقای سالامونسون متخصص ساعت بود...آقای استرلینگ تابلوهای نقاشی را قاچاق میکرد و لی کویین هم بار قهوه و یا سیگارهای آمریکایی را سفارش میداد.اما مارک لاترن مینویسداین فقط بازار سیاه نبود که محوطه پیرامون دادگاه را به کانون تباهی مالی اروپا مبدل ساخته بود.از آن بدتر فساد و تباهی اخلاقی بود که از آنجا سرچشمه میگرفت.میگساریها و عیاشیهای کارکنان خارجی دادگاه که در آپارتمانهای خصوصی و هتلها انجام میشد غالبا موجب خشم و رنجش کلی اهالی منطقه میشد.تعداد خانمهای جوانی که در دادگاه استخدام شده بودند رو به افزایش بود.در این میان خانمهای آلمانی و خارجی هر دو وجود داشتند که بزودی در حلقه های فساد و تباهی مالی و اخلاقی جذب میشدند.هرزگی جنسی و تنفرآمیزترین انواع انحرافات در این حلقه ها رواج داشت و رسوایی ها و افتضاحات بی حد و حصر که جملگی مبتنی بر شواهد و مدارک کافی بود سالها خوراک بعضی از روزنامه ها و مجلات خاص را تامین میکرد(به کتاب آخرین کلام در مورد نورنبرگ ص 68)..)).در نیمه شب 16 اکتبر 1946 یازده نفر از مثلا جنایتکاران جنگی اروپا!!! را در نورنبرگ به پای چوبه هایاعدام میبردند و سپس یک معجزه رخ داد...درست دم دروازه مرگ این مغلوبان ظاهری پیروزی را بر فاتحین خویش به ثبت رساندند.به نظر نمیرسد که آنها در حال بالا رفتن از سکوی مرگ خویش باشند و بلکه آن شالوده محکمی از اصول اخلاقی بود که ممکن بود در آینده اروپا را نجات دهد......ادامه دارد