دیگه نمیگیم ایران میگیم فرانسه بغرنج بودن اوضاع رو بفهمید اینا کجای کارن ما کجا!؟
چهار تن از بازرگانان ثروتمند سعودی با سرمایه ای به مبلغ 2.7 تریلیون دلار در فهرست ثروتمندترین مردان جهان قرار گرفتند.
رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) بود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، همزمان در مقام پیشوای رایش آلمان بزرگ نیز حکومت کرد.[۱] هیتلر به عنوان یک کهنهسرباز نشاندار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ میلادی به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به «کودتای آبجوفروشی مونیخ» به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتابنبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضد کمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، حامیان بسیاری در کشور آلمان بهدست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان در زمان صدارت وی توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف سیاست لبنسراوم دنبال نمود و یکی از دلایل نخست و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ بود که در نتیجه،بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانیها و تلفات بسیار بود. اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدش بیشتر مناطق اروپا، بخشهای بزرگی ازآفریقا، شرق آسیا و اقیانوسیه را اشغال کردند اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفته و در سال ۱۹۴۵، رایش آلمان بزرگ را از هر سو احاطه نمودند. هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در روزهای پایانی نبرد برلین با اوا براون که برای سالهای طولانی معشوقهٔ او بود ازدواج کرد. در ۳۰ آوریل یعنی یک روز پس از ازدواجش، به همراه همسرش خودکشی کرد. .... بقیه در ادامه
آلمان از کابوس شیطانیات بیدار شو! !Deutschland erwache aus deinem bösen Traum به جهودهای بیگانه در امپراتوریت جایی نده! !Gib fremden Juden in deinem Reich nicht Raum ما میخواهیم برای برخاستنات بجنگیم Wir wollen kämpfen für dein Auferstehn خون آریایی نباید تباه شود! !Arisches Blut soll nicht untergehen ما تمام این ریاکاران را بیرون میاندازیم، ,All diese Heuchler, wir werfen sie hinaus یهودا از خانه آلمانی ما بیرون برو! !Juda entweiche aus unserm deutschen Haus اگر خاک میهن پاک و پاکیزه گردد، ,Ist erst die Scholle gesäubert und rein ما یگانه و خوشبخت میشویم! !Werden wir einig und glücklich sein ما رزمندگان حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان هستیم. .Wir sind die Kämpfer der N.S.D.A.P آلمانی اصیل در قلب، و استوار و سرسخت به هنگام نبردیم. .Treudeutsch im Herzen, im Kampfe fest und zäh ما جانسپار صلیب شکسته هستیم. .Dem Hakenkreuze ergeben sind wir درود پیشوای ما، درود بر تو هیتلر!
<<لینک دانلوود اصلاح شد>>ز
یک زبان سطح میانی همه منظوره است، یعنی هم امکانات زباهای سطح بالا را پشتیبانی میکند و هم امکانات زبانهای سطح پایین ولی در اصل یک زبان سطح بالا است. این زبان به صورت بسیار نزدیکی در ارتباط با سیستم عامل یونیکس (Unix) قرار داشته و در این محیط توسعه و تکامل یافته است، زیرا سیستم عامل یونیکس و بیشتر برنامههایی که روی این سیستم اجرا میشود به زبان C نوشته شدهاند.
با این وجود، این زبان به هیچ سیستم عامل یا ماشین خاصی وابستگی ندارد، و
میتوان از آن برای نوشتن برنامه برای میکروکنترلرها، انواع CPUها و سیستم
عاملها استفاده کرد. اگرچه این زبان، ‘زبان برنامه نویسی سیستم’ نامیده
شدهاست چرا که برای نوشتن برنامههای مترجم (کامپایلرها) و سیستمهای
عامل بسیار مفید است، با این وجود این زبان ، برای نوشتن برنامههای اصلی
در بسیاری از زمینهها، زبانی کاملاً مناسب و مطلوب است.
بسیاری از ایدههای مهم و ریشهای زبان C از زبان BCPL گرفته شدهاست که
توسط مارتین ریچاردز (Martin Richards) طراحی و توسعه یافت. از طریق زبان
B، زبان BCPL به صورت غیر مستقیم بر روی زبان C اثر گذاشت که به نوبه ی
خود در سال ۱۹۷۰ توسط کن تامپسون (Ken Tampson) روی کامپیوتر DEC PDP-7
برای اولین سیستم عامل UNIX نوشته شد.
امروزه زبان برنامه نویسی C را نمیتوان به تنهایی پیدا کرد بلکه آن را با
کامپایلرهای گوناگون ارائه می دهند. یکی از کامپایلر های معروف The-Dev می
باشد که ما آن را برای شما آماده کرده ایم. این کامپایلر همراه با
Mingw/GCC بوده و مورد استفاده بسیاری از برنامه نویسان تحت C می باشد.
*اعتراف می کنم
هر وقت از پله های خونه مون می خوام برم بالا (10 تا پله داره تا طبقه
بالایی) همیشه باید پای راستم رو بذارم رو پله اول و تو ذهنم یکی یکی پله
هارو می شمرم. قسمت جالبش اینه که از عدد 41 شروع می کنم که پله آخری بشه
پنجاهمی. خیلی احمقانه بود خودم می دونم...
*اعتراف می کنم
یه بار وقتی سال اول راهنمایی بودم دندونم خیلی درد می کرد. 1 هفته ای بود
باهاش ور می رفتم. داخلش خالی خالی شده بود. به ذهنم رسید با چسب دوقلو
پرش کنم. این کار رو هم کردم. 1 هفته ای دردش کم شده بود اما هرچی می خوردم
مزه چسب دوقلو می داد!!!!
*اعتراف می کنم که
وقتی پنجم دبستان بودم برای خودم کارت مامور بهداشت درست می کردم و به بچه
های کوچک تر نشون می دادم. می گفتم خوراکی چی می خورید؟ بعد که نشون می
دادن می گفتم الان اسم تون رو به ناظم می دم بعد هم خوراکی هاشون رو می
گرفتم می رفتم با دوستام می خوردیم.
*اعتراف می کنمسوم
راهنمایی بودم و امتحان زبان انگلیسی رو 4 شدم. باید بابام برگه امتحانی
رو می دید و امضا می کرد. من هم اومدم درستش کنم اما ریاضیم بد بود بجای
اینکه یک رو بزارم پشت چهار، گذاشته بودم جلو. شده بود چهل و یک... بچه درس
خونی بودم ها...
*اعتراف می کنم با
یکی از دوستانم که فقط اسمش رو می دونستم و فامیلش رو نمی دونستم، برای
مدت 6 ماه رفت و آمد و تماس و بیرون رفتن داشتم. هیچ وقت روم نمی شد فامیلش
رو بپرسم چون فکر می کرد من می دونم! تا اینکه بالاخره یکی از دوستانش اون
رو با فامیلش صدا کرد. انگار همه دنیارو بهم داده باشن!
*اعتراف می کنم
یه بار تو استخر یکی از همسایه هامون رو دیدم / وقتی داشتیم لباس می
پوشیدیم دیدم یه چیزی به پاش چسبیده. بهش گفتم آقای فلانی یه چیزی به بدنت
چسبیده. می خواستم از پاش برش دارم دیدم پاک نمی شه. بنده خدا که اصرار من
رو دید گفت نمی خواد اون خاله... فکر کن که من یه ربع به زگیلش آویزون بودم
و فکر می کردم آشغال به پاش چسبیده...
*اعتراف می کنم یه بار به جای وانیل، بکین پودر ریختم توی قندون و یه هفته بعد یادم افتاد که اونی که میریزن روی قند وانیله!
*اعتراف می کنم بچه که بودم تابستون ها تو اوج گرما با ذره بین رو پشت بوم مورچه ها رو آتیش می زدم.
*اعتراف می کنم
تو سن نوجوانی (10 سال پیش) وقتی از گیر دادن های مامان بابام خسته می شدم
تصمیم می گرفتم خودکشی کنم. بعد می نشستم اینقدر قیافه همه فک و فامیل رو
در حال گریه تصور می کردم تا قوتی که دلم خیلی می سوخت و پشیمون می شدم و
اینچنین شد که زنده موندم...
*اعتراف می کنم چند
سال پیش با پسرعموم قرار گذاشتیم بریم یه جایی. تو مترو که بودم پسر عموم
بهم زنگ زد یه خورده که باهام صحبت کرد بهش گفتم صدات خوب نمیاد. این رو که
گفتم یهو صدا خیلی عالی شد. حالا نگو پسرعموم تو فاصله یکی دو متریم
وایساده. همه مسافرا هم دارن به من نگاه می کنن و زیر لب می خندن! بعدا که
پسرعموم ماجرا را برایم تعریف کرد تا دو روز افسرده بودم از این سوتی
تاریخی!
خبرگزاری ایسنا:
بانجی جامپینگ ورزشی است که طرفداران زیادی در دنیا دارد، ورزشی که شاید
در ظاهر دلهره آور باشد اما علاقمندان زیادی را به سمت خود می کشاند ،
افرادی که دوست دارند در زندگیشان حتی برای یک بار هم که شده طعم سقوط
آزاد را بچشند و تنها با یک طناب کشی به زندگی متصل شوند.
این رشته
زن و مرد نمی شناسد و حتی گاهی این زنان هستند که گوی سبقت را در این ورزش
از مردان می گیرند تا ثابت کنند که شاید از مردان هم شجاعترند.
بانجی
جامپیگ برای اولین بار در دنیا در ۱۹۵۰ میلادی انجام شد و پس از آن بانجی
مشتاقان زیادی پیدا کرد. این ورزش به طور مدرن برای اولین بار در آوریل
۱۹۷۹ میلادی در بریستول، انگلستان توسط چهار نفر از اعضای کلوب ورزشهای
خطرناک اجرا شد و چهار نفر از روی پل معلق کلیفتون به پایین پریدند.
رهبر
این عملیات دیوید کیرک نام داشت که بلافاصله بعد از پایان عملیات دستگیر
شد. دیوید چندی بعد به آمریکا رفت و از روی پلهای گلدن گیت و رویال جورج
پرید و باعث محبوبیت این ورزش در بین مردم این کشور شد.