هفته
نامه تجارت فردا به بهانه افزایش میزان چکهای برگشتی و تشدید دعاوی مالی،
پرونده ویژهای در مورد 'اقتصاد شرخری' گردآوری کرده و درآن با دو شرخر
گفتوگو کرده است.این
گفتوگو در سایتهای مختلف بازتاب داشته و در یکی از این گفتوگوها، فردی
که به "اسمال شرخر" معروف است، درمورد تجربه خود صحبتهای جالبی مطرح کرده
است.«اسمال
شرخر» را میشود جلوی یکی از مجتمعهای تجاری پایتخت پیدا کرد. نخستین
بار که او را دیدم، منکر شرخری شد اما بعد خودش تماس گرفت. در این حرفه یکی
از بهترینهاست و پیدا کردنش زیاد وقت نمیگیرد. با این حال دوست ندارد
عکسش را منتشر کنیم. قدش زیاد بلند نیست اما هیکلش ورزیده است. روی صورتش
جای دوزخم دیده میشود. یکی روی پیشانی که نشان از زخمی عمیق دارد و یکی
روی گونه سمت راست که باریک اما طولانی است. میگوید بچه سهراه آذری است
اما عمرش را در نظامآباد و یافتآباد سپری کرده و حالا شرخر یکی از
مجتمعهای تجاری پایتخت است.*میخواهم
در مورد بازار شرخری با شما صحبت کنم. خیلی دوست دارم در مورد دستمزد
شرخری، خطرهای این کار، حاشیههای آن و اهمیت آن صحبت کنیم. سوالم این است
که از نظر شما شرخری چه معنی و مفهومی دارد؟ببخشید
داداش همین اول کار بگم که من از اصطلاح شرخری خوشم نمیاد. کار ما مثل
رابین هود میمونه. ما کار راهاندازیم و شرخر نیستیم. از آدمایی میگیریم
که حساب کتاب سرشون نمیشه اگرنه چرا آدمای بدبخت بیان سراغ ما؟ اگه حساب و
کتاب بازار درست باشه هیشکی سراغی از ما نمیگیره.
*نفهمیدم. چرا رابین هود؟برای اینکه رابین هود از آدمای پولدار میگرفت و به آدمهای فقیر میداد.
*اما
اجیرکننده شما فقیر نیست. آدمی هم که از او با زور پولی میگیرید، لزوماً
ثروتمند نیست. رابین هود قهرمان یک داستان قدیمی است که فکر میکرد باید
از آدمهای پولدار بگیرد و به فقرای ناتینگهام کمک کند. من شباهتی بین شما و
رابین هود نمیبینم و در ضمن خیلی هم از رابین هود خوشم نمیآید. چرا باید
از یک عده به زور پول گرفت وبه یک عده دیگر داد؟ من فکر میکنم شرخری واژه
بهتری است. من هنوز دوست دارم شما شرخری را تعریف کنید.شرخری
یعنی زنده کردن پول. من نمیفهمم چرا میگن شرخر اما از اینکه به من بگن
شرخر خوشم نمیاد. همین قدر میفهمم که بعضیها خودشون نمیتونن از حق
خودشون دفاع کنن بعد میان سراغ ما. یکی مزاحم ناموسی داره. اون یکی مستاجرش
سرموعد حاضر نیست خونه رو تحویل بده و یکی دیگه طلب داره اما پولش زنده
نمیشه. میان سراغ ما. ما هم میگیم دقیقاً چی میخوای؟ طرف دردشو میگه ما
هم گوش میکنیم. بعضی لقمهها برا دهن ما گنده است میگیم نه. بعضیها باب
دندون ماست میگیم آره. ته خط هم یه چیزی گیر ما میاد طرف هم به هدفش
میرسه.
*پس شرخر فقط دنبال نقد کردن طلب مردم نیست. یعنی کارهای دیگری هم هست که قبول میکنید.خیلی
پیش اومده که یک زن تنها اومده سراغ ما گفته همسایهاش مزاحم دخترش میشه.
گفتیم باشه آبجی پول نمیگیریم برات حلش میکنیم. رفتیم جوون لندهور مردمو
انداختیم تو ماشین بردیم زدیمش و ادبش کردیم و بعد ولش کردیم. یک بار یک
پیرمرد سراغ منو از بچه محلها گرفته بود. اومد پیشم گفت پسرم مشکل منو حل
میکنی؟ گفتم مشکلت چیه؟ گفت یه پسر دارم که خیلی اذیتم میکنه.
توهین
میکنه و پول میدزده میخوام ادبش کنی. بعد هم یه چیزی بابت دستمزد داد و
من هم رفتم سراغ پسره. دیدم پسره معتاده و خیلی هم بچه پرروست. گرفتیم با
بچهها بردیمش تو باغ یکی از دوستان تو شهریار. یک هفته کار من این بود که
این لندهورو کتک بزنم. هی میزدمش و هی خون بالا میآورد. اون قدر زدمش که
بیهوش شد. از صبح تا شب کلاغ پرش کردم اون قدر که پاهاش از خودش نبود. پس
میبینی که همهش مساله پول نیست.
ادامه مطلب ...
مهدی
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 ساعت 20:19