چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

سوتی ها و اعترافات شما 5 !!!

*اعتراف می کنم که یکی از شب های قدر ساعت 4 صبح داشتم از مسجد برمی گشتم خونه، توی کوچه مون دوستم رو از پشت دیدم که داره لواشک می خوره و هدفون تو گوششه. گفتم حالش رو بگیرم، دویدم و با تمام قدرت یه اردنگی نثارش کردم. برگشت و با چشمانی بهت زده نگاهم کرد. چند ثانیه تو چشمای همدیگه خیره شده بودیم، به خودم گفتم: اه این که امیر نیست!

*اعتراف می کنم که من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از 8 نمره بیشتر از 3 بگیره!

*اعتراف می کنم  که موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.

*اعتراف می کنم  بچه که بودم وقتی فیلم می دیدم، همش با خودم می گفتم چرا هرکی از جلو تیر می خوره، از پشت می افته؟ یعنی روی سمتی که تیر خورده نمی افته. با خودم می گفتم لابد نمی خوان بیشتر تیر بره تو تنشون و دردشون بگیره دیگه...

*اعتراف می کنم  که دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم به خونه زنگ زده بود نه موبایل!

*اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

*اعتراف می کنم  که من بودم که روی صندلی معلم کلاس پنجم پونیز و آدامس می چسبوندم، من بودم که همه گچ های پای تخته رو می پیچوندم، من بودم که وقتی یه کلاس خالی گیر می آوردم با گچ روی دیوارهاش برای معلم ها و مدیر و ناظم فحش می نوشتم. من بودم که می رفتم دستشویی مدرسه تمام شیرهای آب رو تا ته باز می کردم و در می رفتم، من بودم که زمستون ها به شوفاژهای کلاس ویکس می مالیدم که حال همه بهم بخوره، کلاس تعطیل بشه...

*اعتراف می کنم  که همین که چشم مامانم رو دور می دیدم، هرچی تور و پارچه خشگل داشتیم اعم از سفید و سبز و سرخابی جمع می کردم. یه لحاف کوچولو هم داشتم خیلی خوشگل بود. بعد می رفتم تو اتاق همه این ها رو با هم می انداختم روی سرم، کلی حال می کردم که مثلا عروس شدم. اون زیر از گرما و کمبود اکسیژن خفه می شدم. می اومدم بیرون نفس می گرفتم، بعد دوباره به عروس بودنم ادامه می دادم! مامانم که وضع رو اینجوری دید یه لباس به اصطلاح عروس واسم خرید...

*اعتراف می کنم که بچه که بودم دوس داشتم 20 قلو دختر داشته باشم!

*اعتراف می کنم  که بچه که بودم هدیه روز مادر به مامانم شناسنامش رو دادم. با این توضیح که توی تموم برگه هاش نقاشی کشیده بودم که خوشحال شه!

داستان کوتاه و زیبای عروسک

داستان کوتاه و زیبای عروسک
 
چند روز به کریسمس مانده بود که به یک مغازه رفتم تا برای نوه ی کوچکم عروسک بخرم. همان جا بود که پسرکی را دیدم که یک عروسک در بغل گرفت و به خانمی که همراهش بود گفت: عمه جان… اما زن با بی حوصلگی جواب داد: جیمی، من که گفتم پولمان نمی رسد!

زن این را گفت و سپس به قسمت دیگر فروشگاه رفت. به ارامی از پسرک پرسیدم: عروسک را برای کی می خواهی بخری؟ با بغض گفت: برای خواهرم، ولی می خوام بدم به مادرم تا او این کادو را برای خواهرم ببرد. پرسیدم: مگر خواهرت کجاست؟ پسرک جواب داد خواهرم رفته پیش خدا، پدرم میگه مامان هم قراره بزودی بره پیش خدا

پسر ادامه داد: من به پدرم گفتم که از مامان بخواهد که تا برگشتنم از فروشگاه منتظر بماند. بعد عکس خودش را به من نشان داد و گفت: این عکسم را هم به مامان می دهم تا آنجا فراموشم نکند، من مامان را خیلی دوست دارم ولی پدرم می گوید که خواهرم آنجا تنهاست و غصه می خورد.

پسر سرش را پایین انداخت و دوباره موهای عروسک را نوازش کرد. طوری که پسر متوجه نشود، دست به جیبم بردم و یک مشت اسکناس بیرون آوردم. از او پرسیدم: می خواهی یک بار دیگر پولهایت را بشماریم، شاید کافی باشد! او با بی میلی پولهایش را به من داد و گفت: فکر نمی کنم چند بار عمه آنها را شمرد ولی هنوز خیلی کم استمن شروع به شمردن پولهایش کردم. بعد به او گفتم: این پولها که خیلی زیاد است،حتما می توانی عروسک را بخری!پسر با شادی گفت: آه خدایا متشکرم که دعای مرا شنیدی!

بعد رو به من کرد وگفت: من دلم می خواهد که برای مادرم هم یک گل رز سفید بخرم، چون مامان گل رز خیلی دوست دارد، آیا با این پول که خدا برایم فرستاده می توانم گل هم بخرم؟اشک از چشمانم سرازیر شد، بدون اینکه به او نگاه کنم، گفتم: بله عزیزم، می توانی هر چقدر که دوست داری برای مادرت گل بخری.چند دقیقه بعد عمه اش برگشت و من زود از پسر دور شدم و در شلوغی جمعیت خودم را پنهان کردم.

فکر آن پسر حتی یک لحظه هم از ذهنم دور نمی شد؛ ناگهان یاد خبری افتادم که هفته ی پیش در روزنامه خوانده بودم: کامیونی با یک مادر و دختر تصادف کرد دختر در جا کشته شده و حال مادر او هم بسیار وخیم است.فردای آن روز به بیمارستان رفتم تا خبری به دست آورم. پرستار بخش خبر ناگواری به من داد: زن جوان دیشب از دنیا رفت.

اصلا نمی دانستم آیا این حادثه به پسر مربوط می شود یا نه، حس عجیبی داشتم. بی هیچ دلیلی به کلیسا رفتم. در مجلس ترحیم کلیسا، تابوتی گذاشته بودند که رویش یک عروسک، یک شاخه گل رز سفید و یک عکس بود.
 

باهوش ترین افراد جهان

خبرگزاری مهر: "فهرست جهانی نوابغ" که توسط دکتر "جیسون بتس" راه اندازی شده، فهرستی از باهوش ترین افرادی را در خود دارد که به گفته بتس قطعی ترین رتبه بندی است.

ضریب هوشی یک مقیاس اندازه گیری دشوار برای هوش است بسیاری از مردم هرگز مورد بررسی قرار نمی گیرند در حالی که بسیاری دیگر آن قدر آزمایش می شوند تا نمراتشان بهتر شود.

وب سایت های دیگری نیز در زمینه ضریب هوشی فعالیت می کنند اما بسیاری از آنها محدودیت هایی دارند مثلا به اسپانیایی نوشته شده اند، فقط مختص اروپایی ها هستند و یا فقط ضریب هوشی دوستانشان را بررسی می کنند. اما سایت دکتر بتس هیچ یک از این مشکلات را ندارد و جهانی است.

نمره میانگین آزمون ضریب هوشی، 100 است. ضریب هوشی اغلب افراد بین 85 تا 114 است. هر نمره ای بالاتر از 140، ضریب هوشی بالا تلقی می شود و نمره ای بالاتر از 160 یک ضریب هوشی نابغه خواهد بود.

در اینجا فهرست 16 نابغه جهانی که براساس سایت دکتر بتس ضریب هوشی بالاتر از 160 دارند معرفی می شود.

باهوش ترین افراد دنیا را بشناسید
ادامه مطلب ...

تصاویری از لحظات وحشتناک در آسانسور

روزگار نو: تبلیغات خاص و متفاوت همواره مورد توجه قرار می گیرد. یکی از موارد مهم برای متفاوت بودن، ارایه کارهای عجیب و غریب است که این روزها زیاد دیده می شود.

این شیرین کاری وحشتناک ایده یک شرکت کامپیوتری است برای تبلیغ مانیتور جدیدش.کارکنان این شرکت داخل آسانسور را طوری طراحی کرده اند که بعد از حرکت آسانسور لامپ ها کم نور شده و تخته های کف آسانسور یکی یکی می افتند.البته کف آسانسور شیشه ای محکم قرار دارد.

این اتفاق چگونگی روشن شدن صفحه مانیتور جدید این شرکت را نشان می دهد.

به عکس العمل های جالب این آدمهای از همه جا بی خبر دقت کنید:

ادامه مطلب ...

محصولاتی باطراحی‌ باورنکردنی استیوجابز که هنوز آنها را ندیده‌ایم

همان‌طور که می‌دانید دو روز پیش سالگرد مرگ استیو جابز رهبر شرکت اپل و یکی از بزرگترین چهره‌های ماندگار در عرصه تکنولوژی و فناوری اطلاعات بود. نگرش و ایده‌های آینده‌گرایانه جابز زبانزد عام و خاص است و مرگ وی یکی از بدترین اتفاقات سال گذشته بوده است. اما خوشبختانه استیو جابز همیشه پروژه‌هایی را برای آینده شرکت اپل داشته و امروز می‌خواهیم پنج محصول جدید اپل را که هنوز به مرحله تولید و عرضه نرسیده‌اند برایتان معرفی کنیم.

یک – آی‌پد مینی

پنج محصول با طراحی‌ باورنکردنی استیو جابز که هنوز آنها را ندیده‌ایم!
زمزمه‌های معرفی آی‌پد مینی در اواخر همین سال میلادی چندین ماه است که به گوش می‌رسد. می‌دانیم که اپل قصد ندارد بازار تبلت‌های هفت اینچی را به گوگل و آمازون بسپارد و دوست دارد با محبوبیت آیپد و اکوسیستم غنی iOS با ساخت آیپد مینی به جنگ نکسوس ۷ و کیندل فایر اچ‌دی برود. استیو جابز در ابتدا تبلت‌های هفت اینچی را غیر قابل استفاده و مضحک می‌خواند اما تجربه نشان داده‌است که او در طول زمان نظر خود را عوض می‌کرد؛ به طور مثال در ابتدای عرضه آیپاد جابز معتقد بود که نباید صفحه نمایش بزرگتری را برای آیپاد قرار داد چرا که کسی دوست ندارد روی آن ویدئو تماشا کند. اما طی چند سال بعد اپل آی‌پادتاچ را عرضه کرد که نشان می‌داد جابز تغییر عقیده داده است.

در مورد آی‌پد هم همین موضوع برقرار است و شایعات حاکی از آن است که جابز در اواخر عمرش از ایده آی‌پد کوچک‌تر استقبال کرده بود.



دو – اتومبیل iCar

پنج محصول با طراحی‌ باورنکردنی استیو جابز که هنوز آنها را ندیده‌ایم!
استیو جابز همواره رابطه عجیبی با ماشین‌ها داشت؛ شاید بدانید که اتومبیل مورد علاقه او یعنی مرسدس بنز SL55 AMG برخلاف قوانین کالیفرنیا هیچ‌گاه پلاک نداشت و هر شش ماه نیز ماشین خود را با مدل مشابه جدید تعویض می‌کرد.

به گفته مدیرعامل J.Crew و یکی از مدیران اپل "میکی درکسلر” جابز علاقه داشت که وارد صنعت خودروسازی و طراحی خودرو شود. درکسلر می‌گوید: "به صنعت خودروسازی نگاه کنید؛ این یک تراژدی در امریکا است. چه کسی این ماشین‌ها را طراحی می‌کند؟ رویای استیو جابز پیش از مرگش این بود تا iCar را طراحی کند. احتمالاً با iCar نیمی از سهم بازار متعلق به اپل می‌شد. هرچند که جابز هیچ‌گاه آن را طراحی نکرد.” ادامه مطلب ...

گیربکسهای اتوماتیک

اگر شما درباره گیربکسهای اتوماتیک مطالبی را خوانده باشید می دانید که کار این گیربکس ها تغییر سرعت بین موتور و چرخ ها می باشد .دنده ها برای حرکت اتوموبیل لازم هستند تصور کنید که اتوموبیلی تنها دارای یک دنده بود در این صورت این اتوموبیل هیچ شتابی نداشت و قادر نبود از تپه ها بالا رود .اما ماشین های با دنده خیلی خوب شتاب می گیرند و قادرند به راحتی از تپه ها بالا روند . بنابراین گیربکس ها از گستره ای از دنده ها ( از کم به زیاد ) ساخته شده اند ، برای استفاده هرچه بهتر از گشتاور ، در هنگامی که موقعیت رانندگی و حرکت تغییر کند .

دنده ها دو نوع دستی و اتوماتیک دارند .در نوع دستی تعدادی از دنده ها درگیر می شوند و آزاد می شوند تا دور بر دقیقه های لازم را تولید کنند و راننده در حین عوض کردن دنده احساس شوک و تکان خوردن می کند .این دنده ها انواع مختلفی دارند که 3 نوع آن را معرفی می کنیم.

Cvt (continuously variable transmission) به معنی انتقال قدرت متغیر بصورت پیوسته .

این دنده ها انواع مختلفی دارند که 3 نوع آن را معرفی می کنیم.

Pulley-based CVTs

ادامه مطلب ...

تصویر ذهنی

یک مسئله عجیب به نام تصویر ذهنی

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این «باور» که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آنروز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند. اما طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی از آنها را حل و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آندو را به عنوان دو نمونه ازمسایل غیر قابل حل ریاضی داده بود


در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او براحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود. چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست. 

 
هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید». اما بیش از آنچه باور دارید«می توانید» انجام دهید

 

  نورمن وینست پیل