دو کتاب مفید فرمول های ریاضی کتاب اول برخی از فرمول های ریاضیات می باشد وکتاب دیگر فرمول های مشتق وانتگرال می باشد
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب ...فضـای داخـلی منحصربـفرد دفـاتر شرکـت گـوگـل
همه ما میدونیم که کار کردن در شرکت گوگل امتیازات خاصی داره، اما اینطور که پیداست این غول دنیای موتورهای جستجو با امکاناتی که در مجموعه دفاترش گردآوری کرده به طور جدی به فکر آسایش کارمندان خودش هست.
گوگل گذشته از گوگلپلکس (ساختمان مرکزی) خود که در کالیفرنیای آمریکاست، شعبه های دیگری در لندن، سوئیس، میلان، پکن، استکهلم و ... دارد که فضای داخلی آنها از این نظر که کار و استراحت کارمندانش باید در یک سطح باشد کم و بیش نظیر یکدیگر است.
ادامه مطلب ...
Note
را می توان گوشی هوشمندی دانست که به دلیل نمایشگر بزرگ و قدرت پردازش
بالا، به طور همزمان می تواند برای کاربر خود نقش تبلت را هم ایفا کند.
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا
مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس
شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند . و
طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد
پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده
شد .
پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر
عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که
آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب
بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش
چیست آیا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول
را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز
کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده
است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !
مرد
مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به
خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد : بیست
هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ده صبح با وکیلم در دفتر شما
حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه
کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا
ساعت ده صبح برنامه ای برایش نگذارد .
روز بعد درست سر ساعت ده صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد .
پیرزن
پاسخ داد : من با این مرد سر یکصد هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم
کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر
پیراهن خود را از تن بیرون کند
دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!!ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم.من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست باعشق : روبرت دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکسها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون:روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را از میان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان