چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

جهان موازی

آنها یک نوع بشری ساختند که می تواند روابط شخصی داشته باشد.هنگامی که به عالمی با گستره ای بی اندازه نظر می کنی و اینکه چقدر زندگی بشر در آن بی اهمیت و تصادفی است، بیشتر ناممکن به نظر می رسد...(قسمتی از صحبت های استیفن هاوکینگ، در مصاحبه با واحد خبرABC)

http://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/06/bi352.JPG

آیا نظریه جهان های موازی هاوکینگ، طبق نوشته فوق، انسان را نتیجه فرایند تصادفی کوچکی در جهانی بزرگ می داند؟

نظریه جهان های موازی از جمله نظریاتی است که در فلسفه فیزیک کوانتومی در مقابل طرفداران نظریات کوانتومی ایده آلیست مطرح شد.این نظریه که در نگرش به منطق خاص فیزیک کوانتومی بیان می شود، در جایی که نظریه پردازان درباره منطق طبیعت صحبت می کنند خودنمایی می کند.
همان طور که می دانیم، نظریه مکانیک کوانتومی در پی بحران هایی که فیزیک کلاسیک در حوزه برخی آزمایش ها، نظریه فاجعه فرابنفش، با آن دست به گریبان بود؛ با مطرح کردن کوانتومی بودن توزیع انرژی در عالم، توسط ماکس پلانک پا به عرصه علم می گذارد و بزرگانی چون آلبرت اینشتین، میلیکان و کامپتون آن را از لحاظ تئوری و تجربی تأیید، و دانشورانی چون بوهر و پاولی آن را گسترش می دهند.با پیشرفت مکانیک کوانتمی و دستیابی به دقت بالاتری در آزمایش ها و ایجاد تصحیحاتی در مدل های پیشنهادی، مکانیک کوانتمی از حالت سنتی خود که با پیش زمینه فیزیک کلاسیک بود، به دوره مدرن که با منطقی متفاوت از فیزیک کلاسیک است، وارد صحنه می شود، که مفاهیم فیزیک دراین تئوری، اگرچه از نظر لفظی مشابه فیزیک کلاسیک بودند؛ اما به لحاظ مفهومی تفاوت فاحشی داشتند.
در مکانیک کوانتمی مدرن، بحث فضا و زمان مشابه فیزیک کلاسیک نبود و مفاهیم حرکت، جرم، اسپین و اندازه حرکت مفاهیمی متفاوت به نظر می رسید، از جمله:مفهوم "و" و" یا"در مکانیک کلاسیک.
به عنوان مثال، اسپین الکترون می تواند یا بالا باشد و یا پایین، جمع بین دو نقیض معنی و مفهومی ندارد.اما مکانیک کوانتمی نوین این حکم را رد می کند.در یک سیستم دو حالت اسپین بالا و پایین می توانند هم زمان حضور داشته باشند.اگر چه این منطق، از نظر منطق کلاسیک ممتنع است، اما از نظر منطق کوانتمی چنین نیست.
همین نگرش های خاص منطقی کوانتومی باعث ایجاد مکاتب خاصی به عنوان مکتب ایده آلیسم و ماتریالیستی کوانتمی شد.در مکتب ایده آلیسم اشاره می شود، اگرچه طبیعت مطابق منطق کوانتمی عمل می کند؛ ولی چون این منطق با ذهن بشر سازگار نیست و گزاره هایی مثل "یا"در آن وجود دارد، پس این ذهن بشراست که حجت را تمام می کند و به اصطلاح، اسپین را به بالا یا پایین خلاصه می کند، که آن نیز به ذهنیت آزمایشگر بستگی دارد.در این حالت، اصالتی را به آزمایشگر و ذهن می دهند و هم فضا و هم زمان و به طور کلی همه مفاهیم را به ذهن باز می گرداند و اصالت را از ماده می گیرد.بزرگانی چون، هایزنبرگ و بوهم طرفداران چنین نظریه ای بوده اند.در مقابل ماتریالیسم ها در یکی از تفاسیرشان ازاین حالت، بیان می کنند که اگرچه با منطق کوانتمی موافق هستند؛ اما موجودی به نام ذهن را خلاصه گر نمی دانند.بلکه معتقدند مثلا در مورد اسپین، دوجهان موازی به وجود می آید، که در یکی از جهان ها اسپین بالا و در دیگری پایین است.در این نظریه خاص، که در آغاز قرن بیستم طرفداران چندانی نداشت، جهان های موازی متعددی لازم می شود.در هر جهان قوانین به گونه خاصی از طبیعت ظهور دارند، که ناشی از احتمالات خاص در پدیده های کوانتمی است.

آیا واقعا چنین نظریه ای را می توان درطبیعت جستجو کرد؟
 

این نظریه، اگرچه در دوران ارائه آن، طرفداران چندانی نداشت؛ ولی در دوره معاصر، نتیجه برخی تحقیقات موید آن است.
در دوران معاصر، از منطق فیزیک کوانتمی در ساخت دسته ای از رایانه ها بهره می برند که به رایانه های کوانتومی موسوم هستند.این رایانه ها ویژگی خاصی دارند، از گزاره"و"و به جای"یا"استفاده شده است.رایانه های معمولی به صورت شبیه سازیی از مغز انسان است و منطق ذهن انسان در آن وجود دارد، و به همین خاطر، انجام دو عملیات متضاد دریک زمان، درآنها غیرممکن است.ولی در رایانه های کوانتمی منطق فیزیک کوانتمی این اجازه را می دهد که رایانه پردازش هم زمان پدیده ها را در حالات مختلف انجام دهد.بنابراین، این روش می تواند تا حد بسیار زیادی ، محدودیت زمان در پردازش داده هایی خاص را از بین برده و سرعت پردازش را بالا ببرد.
به عنوان مثال، همان طور که می دانید، علم ژنتیک حدود 114 ژن را برای تشکیل یک انسان جسمانی کامل درکروموزوم ها کشف کرده است، که شاید بتوان آن را به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای بشر به حساب آورد.این 114 ژن حامل اطلاعاتی کامل در بوجود آمدن انسان و با خصوصیات خاص انسانی است.به عبارت دیگر، به واسطه آن هدف خلقت میسر می شود.اما با وجود 114ژن، چند انسان با حالات مختلف می توان ساخت.بدیهی است که یکصد وچهارده فاکتوریل (1)(!114)حالت می تواند وجود داشته باشد و به همین اندازه، احتمال اینکه با تفاوت هر ژنی انسانی خلق شود.یک رایانه کوانتمی ممکن است برای شبیه سازی این تعداد از انسان ها دربازه زمانی نسبتا کوتاهی نسبت به پردازش معمولی عمل کند.

نکته این است که آیا طبیعت هم مانند یک رایانه کوانتمی عمل می کند؟
 

-و این نکته دقیقا درست است که طبیعت هم مانند یک پردازشگر کوانتمی به پردازش همزمان میلیاردها ژن در در هر بازه زمانی می پردازد؛ و در طول عمرجهان، تمام حالات مختلف ترکیب ژن ها را انجام می دهد و جهان های موازی که هر کدام را یک انسان می نامیم، به وجود می آورد.این رایانش تا تکمیل !114 ادامه خواهد داشت.
همین نکته درباره انفجار بزرگ(2)نیز، می تواند صادق باشد، که به نظریه جهان های موازی منجر شده است.در اثر انفجار بزرگ، چند حالت ممکن است برای پیدایش جهان متصور شد.اگر ژن های آن، یعنی اطلاعات حاکم بر آن را بدانیم، که مثلا "ب"حالت باشد؛ پس "!ب"حالت ممکن برای جهان وجود دارد.مطابق با نظریه جهان های موازی، در حال حاضرممکن است در اثر انفجار بزرگ"!ب" حالت برای جهان بوجود آید و مانند ژنوم های (3)انسانی، ممکن است چندین حالت آن بطور موازی از بدو پیدایش تا حال حاضر اتفاق افتاده است.در آینده نیز حالات جدیدتری ظهورکند و ممکن است که در هر کدام از حالت های ممکن، حیات به گونه ای متناسب با آن بوجود آمده باشد.اما سوال آنجاست که آیا رایانش کوانتمی جهان، در حالت ژنتیکی که انسان را می آفریند و یا کیهانی، نوید فرآیندهای تصادفی است؟
آیا وجود ژن ها که انسان را درحالت های مختلف می آفریند تصادفی است و پیدایش انسان های بی شمار ازیک عامل تصادفی نشات می گیرد؟ آنچه در خور توجه است، این است که همه انسان هادر تمام ویژگی های اندامی با یکدیگر مشارکت دارند(سر، پا ، دست ، قلب و..)و تفاوت آنها در اندازه، رنگ و از این قبیل موارد است و تفاوت انسان هاناشی از قرارگرفتنشان در محیط های اقلیمی و فرهنگی متفاوت می باشد و در غیر این صورت، از نظر وجودی یکسان هستند، و ژن های آنها با ترکیبات متفاوت در کنار هم قرار گرفته اند.
در مورد جهان های موازی کیهان شناسی نیز، همین نکته جاری است.ممکن است که جهان های موازی متعددی ظهور کرده باشد،ولی همه آنها در مفاهیمی اشتراک دارند که لفظ عالم یا کیهان درباره آنها صادق است.همگی دارای فضا-زمان، جرم و ..هستند.در همه آنها نیروی گرانش، هسته ای، الکترومغناطیس وجود دارد.سرعت نور در همگی ثابت است؛ اگر چه ممکن است در جزئیات بایکدیگر تفاوت داشته باشند، که ژنوم ها و یا اطلاعات اولیه کیهان، که هنوز بشر برای رسیدن به تمامی آن ها مسیری طولانی درپیش دارد، آن را تعیین می کند.

خلقت موجود خارق العاده ای مثل انسان، منحصر به کیهان ما است.شاید این طور به نظر برسد که انسانی مشابه با انسان زمینی منحصر به کیهان ما، با توجه به سنن و قوانین حاکم بر کیهان باشد.امانکته اصلی در اینجا نهفته است که آیا موجود هوشمندی مانند انسان، تنها از یک روش،امکان خلق شدن دارد و روش های دیگر به گونه ای دیگر، متناسب با قوانین و سنن دیگر امکان پذیر نیست؟ این مطلب درباره کیهان خودمان هم قابل طرح است.در صورتی که عنصر جدیدی در دستگاه خلقت در اثر تحول ستارگان خلق شود و آن ماده در ترکیب انسان های آینده قرار گیرد، جهشی از نظر چگونگی و ویژگی های متفاوت با نوع فعلی، عارض انسان خواهد شدیا خیر؟
 

جواب این است که در این مورد اخیر و در بحث جهان های موازی، زمینه ظهور حیات هایی مشابه اما با ویژگی های مختلف در هر کیهانی وجود دارد؛ و این اصل در بطن عالم نهفته است؛ که طبیعت امکان ظهور حالت های مختلف خلقت را در قالب های رایانش کوانتمی موازی می دهد و این سنت و قانون در جهان جاری است.اصل این است که خلقت یکی بیشتر نیست و جهان آفرین یک آفرینش بیشتر نداشته است؛ و این واحد، خود در اثر قانون حاکم بر عالم طبیعت و ماده، مظاهر مختلفی را که امکان دارد به ظهور می رساند.به عنوان مثال، می توان گفت:کل انسان ها، در حقیقت وجودی مانند یک انسان اولیه هستند که طبیعت مدام جای ژنوم های آن را تغییر می دهد و تا یکصد وچهارده فاکتوریل ظهور می کند، که همه حالات شانس ظهور دارند.در حالی که به طور وجودی با هم مشابه و برابر هستند.نظیر نور سفیدی که به منشوری می رسد و به طیف های گوناگونی تجزیه می شود، در صورتی که در اصل یک منشاء دارد.
به همین صورت، وجود عوامل موازی متعدد که در حقیقت از یک افنجار و یک حادثه نشات می گیرد؛ در حالت های مختلف، وقتی که وارد عالم فیزیک کلاسیک می شود، خود را نشان می دهد.تعدد عوالم رابه وجود می آورد و ممکن است در هر عالمی ثمره اش موجود هوشمندی متناسب با همان عالم باشد؛ نظیر کیهان ما که انسان میوه آن است.
یکتا بودن موجود هوشمند در عالم، از بدیهیات و ملزومات علم نمی باشد.آنچه در خلقت انسان هاو کیهان ها قابل تأمل است.

ژنوم هایی هستند که به منزله حروف، در بوجود آوردن کلمات و عبارات هستند، و این حروف هستند که باقاعده تکرار می شوند و بنای تمامی کتاب ها و نوشته های دنیا را می سازند؛ گرچه تمام کتب عالم بایکدیگر فرق می کنند، ولی عقلانیتی انسانی آنها را هدایت می کند.حتی شاید شکل حروف و قواعد حاکم بر آنها در زبان های متفاوت با یکدیگر فرق بکند.مثلا حروف فارسی، انگلیسی، چینی، هندی و یا روسی، از نظر ساختاری و دستور بایکدیگر متفاوت هستند؛ حتی مفاهیم تلفظ در زبان های مختلف گوناگون است.ولی در اصل، در انتقال مفاهیم بشری با یکدیگر اشتراک دارند و حاکی از حقیقتی واحد هستند و خاستگاه آنها از نهادبشر است؛ اگر چه ممکن است زبان یک چینی و حروفش برای ما ناآشنا باشد و یک چینی دیوان حافظ را نفهمد، اما آیا به صرف نفهمیدن دستور و حروف زبان فارسی، یک چینی می تواند ادعا کند که دیوان حافظ مفهومی ندارد، چون نمی تواند آن را درک کند؟
 

همین مثال توسعه پیدا می کند.ما نیز، ازقوانین موجود در جهان های موازی که از مصادر و قوانین و مواد شاکله عالم دیگری مطلع نیستیم، نمی توانیم ادعا کنیم که همه عوالم غیر ازکیهان ما، در به وجود آوردن موجودی هوشمند عقیم است و این موجود هوشمند در کیهان ما هم اتفاقی به وجود آمده است.مثل این است، که بگوییم این دیوان حافظ که ما دستور و کلمات و حروف آن را می شناسیم، و در میان کتب دیگر چنین اصالت دارد، بطور اتفاقی دراثر کنار هم قرار گرفتن کلمات و بدون دخالت عقل بوجود آمده است وسایر کتب نیز به زبان های دیگر بی مفهوم و بی محتوا هستند.البته چنین تصوری بعید و دور از عقلانیت است.
جهان های موازی و ژنوم های انسانی ویگانگی و وحدت در به وجود آمدنشان، به توحیدی عمیق دربطن هستی اشاره دارد.البته، در نظریه های نوین پیدایش جهان مثل انفجار بزرگ و نظریه تورمی که اشاره به انفجار عالم از یک نقطه تکینه و پیدایش فیزیک و آنچه در آن است، از لحظه پلانک(4)و در طول پلانک(5)و دمای پلانک(6)را داردو قبل از این اندازه ها، جهان جهانی کوانتمی، مجرد از فضا وزمان وقابل ذکر، فقط به صورت گزاره های ریاضیاتی بوده است و یا به اصطلاح ایده آلیست ها:ذهنی در ذهن عقل فعال، که مقاله ای خاص خود را می طلبد، که جهان در زمان ده به توان منفی چهل ودو ثانیه از حالت مجرد به حالت فیزیکی وارد شدو جهان های موازی و پیدایش عوالم دیگر به وجود آمد ویک انفجار مصدر عوالم مختلف شد، که یکی از آنها کیهان ما و ما هم میوه آن هستیم، که نشستیم و درباره آن می اندیشیم و نمی دانیم در عالمی یکتا هستیم.

پی نوشت ها :
 

1-فاکتوریل(لفظی فرانسوی):هر عدد طبیعی در ریاضیات از حاصلضرب آن عدد در تمام اعداد صحیح و مثبت(اعداد طبیعی)کوچکتر از آن به دست میاید.فاکتوریل عددی مانندn را !nمی نویسندو «ان فاکتوریل»می خوانند.همچنین طبق قرارداد، فاکتوریل صفر همیشه برابر یک است.
2.مهبانگ یا انفجار بزرگ(Big Bang)، نظریه ای درباره لحظه آغازین هستی است، که کل هستی(شامل زمان و ابعاد دیگر) از آن هنگام شروع شده است.طبق این نظریه، جهان فعلی ما از ذره بسیار کوچک تر از کوچکترین ذرات بنیادی بوجود آمد و پس از آن ذرات با تنوع بیشتری به وجود آمدند و شروع به دور شدن ازمرکز آن شدند، که میلیاردها کهکشان و از جمله کهکشان راه شیری به وجود آمدند.این انفجار باعث انبساط جهان به صورت بادکنکی می شود(نظریه تورمی).
3.به کل محتوای ژنتیکی یک سلول، ژنوم آن سلول می گویند.(کل محتوای ژنتیکی شامل دی ان ای هسته، کلروپلاست و میتوکندری است.)
4.زمان یا لحظه پلانک((t(p)،واحدی از زمان است که در سیستم واحد های طبیعی،به عنوان واحد پلانک مطرح می شود و آن زمانی است که نور برای طی مسافتی، طول پلانک، در خلاء نیاز دارد.این واحد اززمان به نام دانشمندی که آن را پیشنهاد داد، پلانک، گذاشته شد.
5.طول پلانک ((l(p)، واحدی از طول است که بطور تقریبی35-10*1/616 متر است .
6.دمای پلانک ((T(p)، واحدی از دما درسیستم واحد های طبیعی است، که به عنوان واحد های پلانک شناخته می شوند.

منبع :نشریه لذت فیزیک شماره 17

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد