چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

ان که یلی بود در دادن گاف....

آورده اند که مولانا پس از پرسیدن سوال از میهمانان برنامه اش نیازی به شنیدن پاسخ احساس نمی کرد و چون علت را از او جویا می شدند می گفت: « از سه حال خارج نیست! یا جواب آن سوال را خود دانم، که دیگر شنیدن آن به مصلحت ندانم! یا اینکه جواب را ندانم و تمایلی به شنیدنش ندارم!» پس چون سراغ حالت سوم گرفتند، فرمود: «العاقل بالااشاره!» یعنی: «بیشین بینیم با!»

*****************

آن سردبیر پیشین هفته نامه ی "سینما" ، آن کارگردان«مرگ تدریجی یک رویا»! آن فیلمنامه نویس و مجری   برنامه  هفت، آن که از میان منتقدان، فراستی به دلش می نشست! آن که در پریدن میان حرف دیگران بود عقاب، آن که می داد حین برنامه همی دست گل به آب! آن که بود نیشش باز علی الدوام ، آن که روش سوخته بود توش خام! آن که یلی بود در دادن گاف! آن عالِم به هیستوریِ سینما توقیراف! آن ضعیف در حرفه ی کارگردانی! مولانا فریدون جیرانی، معروف به آق فری مو قشنگه! ادام الله کُله من کُل!

متولد کاشمر بود و نصف حرکاتش با کمک دست و پا و سر بود و به گفته ی مریدانِ بی چاک و دهن! هدفش از فیلم سازی، کسب مال و زر بود و آنچه در برنامه اش می سوخت، خشک و تر بود!

نقل است که کارنامه فیلم سازی اش از فیلم های ناب تهی بود ، و در عوض چون پای نقد فیلم رقبا می رسید، دل بسیار پری داشت!

 روزی مریدان او را به گوشه ای یافتند بسیار متفکر! پس سبب را جویا شدند، فرمود: «داشتم به این می اندیشیدم که اگر ادیسون نبود، ما باید در تاریکی مطلق تلویزیون نظاره می کردیم!» آورده اند که مریدان به حدی از این ریز بینی مولانا جیرانی به شور آمدند که نذر کردند تا یکی را جز خود! پای پیاده، به دیار آن مرحوم روانه کنند، تا سلامی عرضه دارد!پس کسی بهتر از مسعود خان فراستی نیافتند، که سبب رفع تنوع برنامه گشته بود! پس قرعه به نام وی انداختند! اما او از روی فراستی که داشت، از پشت پرده ی توطئه آگهی یافت و با خود گفت:

«آق فری بار امانت نتوانست کشید!

قرعه ی فال به نام من فرزانه زدند؟!

کردند اصرار که باید روی بر شهر توماس!

هر چه گفتم نروم، باز ولی چانه زدند!»

پس همی گفت: «که عمرا نروم!»

نقل است که بهانه ای جور کرد و از همان جا به روح آن مرحوم سلامی نثار کرد و اینگونه غائله را فیصله داد!

آورده اند که مولانا پس از پرسیدن سوال از میهمانان برنامه اش نیازی به شنیدن پاسخ احساس نمی کرد و چون علت را از او جویا می شدند می گفت: « از سه حال خارج نیست! یا جواب آن سوال را خود دانم، که دیگر شنیدن آن به مصلحت ندانم! یا اینکه جواب را ندانم و تمایلی به شنیدنش ندارم!» پس چون سراغ حالت سوم گرفتند، فرمود: «العاقل بالااشاره!» یعنی: «بیشین بینیم با!»

آورده اند که شیخنا آن قدر با شوق و ذوق فیلم اغیار را نقد میکرد، که از گشنگی ضعف میکرد! و آب از دهانش به راه می افتاد! به طوری که سالکان تازه کار گمان می کردند، شاید مولانا جیرانی لواشکی در پیش روی دیده، که اینگونه آب از دهان مبارکش بیرون پریده! الله اعلم!

نقل است که برنامه ای ترتیب دادند به نام خنده بازار و چندی، شخصیت مولانا را به تشابه به تصویر کشیدند، من باب طنز! اما آن برنامه آنقدرها که باید مردم را نخنداند! پس چون علت را جویا شدند، دریافتند که مخاطبان همچنان از اصل برنامه ی هفت، با حضور واقعی خود مولانا جیرانی، بیشتر می خندند! پس اینگونه بود که درِ هشت را تخته کردند!

نقل است که مولانا در جایی گفته بود:«باید همین‌جا برای ثبت در تاریخ بگویم تصوری که بعضی‌ها دارند و فکر ‌می‌کنند، آنچه در برنامه‌  «هفت» گفته می‌شود دیکته شده است، اشتباه است!»گویند چون مولانا بهداد این جملات شنید، گفت: «آری! به ایشان دیکته نکنند، چون از دوران خردی املایش خوب نبود! فقط گاه به گاه، شفاهی سفارش هایی کنند و او نیز از شدت بامرامی نه نگوید، تا دل هیچ مسئولی از خود نرنجاند!»

همچنین فرموده بود: «برنامه‌ی «هفت» وارد چالشی شده است که نه می‌تواند طیف چپ را راضی کند، نه طیف راست !»

از این روی بود که خودش همیشه در حین اجرای برنامه وسط می نشست! و فیلم های متوسط می ساخت! و در کودکی بازی وسطی را بیشتر خوش می داشت!

آورده اند که بامدادان، با اذکاری خاصه هفتاد بار استغفار می کرد که: «پروردگارا! مرا آن ده که خود بیشتر حال کنم! عواقبشم نیز با خودم!»و شامگاهان با سوز دلی، شگرف عرض می کرد: «خدایا! گناهانم را نادیده بگیر! همانطور که دعاهایم را نادیده می گیری!»


منبع:رفیقِ بی کلک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد