هیچکس نمیدانست میلت چنی اهل کجا بود ولی در دهه 1850
این مرد که صاحب میخانه و مهمانسرایی در منطقه بود، اسرارآمیزترین مرد
لانکاستر کانتی شد. برخی چنی را که به رکگویی شهره بود مجسمه شیطان
میدانستند. وقتی مردم جسد او را دیدند که برابر دادگاه شهر به چوببستی
آویزان بود و تاب میخورد زیاد تعجب نکردند. بعد از اینکه چنی به اتهام
دزدیدن برده «دکتر کرافورد» محکوم شد خیلیها فکر میکردند او به مکافات
عملش رسیده است.چنی یک برده داشت که هرازگاهی او را به یک مسافر سادهلوح
میفروخت. چند روز بعد برده از موقعیتی استفاده میکرد و از پیش صاحب تازه
میگریخت و دوباره به مهمانخانه چنی برمیگشت تا در یک فرصت مناسب چنی
دوباره او را به مسافر سادهلوح دیگری بفروشد. ولی همه مسافران مهمانخانه
چنی آنقدر خوش شانس نبودند. هیچکس تمایلی نداشت که در آن مهمانخانه بماند
ولی چاره دیگری نبود. آنها که اغلب خسته از معاملات مختلف و با جیب پر پول
به آن منطقه میآمدند باید شب را در آن جا به صبح میرساندند اما برای
برخی از مسافران، آن مهمانخانه آخرین محل استراحت به شمار میرفت. مدتی بعد
خانوادههای آنها به دنبال شوهر یا پسر گمشدهشان به آن مهمانخانه خلوت
میرفتند ولی هیچوقت نتیجهای نمیگرفتند. در طول آن سالها مردم بسیاری
که از حوالی مهمانخانه عبور میکردند پیکرهای مهآلودی را میدیدند که در
میان درختان اطراف میخانه سرگردان بودند.
دیگر کمتر کسی از اهالی لانکستر کانتی جرات میکرد شب را در آن محل بگذراند.
چنی همیشه همه چیز را انکار میکرد و مدرکی به دست کسی نمیداد ولی سالها
بعد آن معماها حل شد. یک شرکت ساختمانی به آن منطقه رفت و زمین را حفاری
کرد. در آن هنگام بود که چندین اسکلت از زیرخاک بیرون آمد که همگی به قتل
رسیده بودند.
مردم نام آن مهمانخانه را «خانه وحشت میلت چنی»
گذاشتند. این خانه تا اوایل دهه 1970 در آن محل باقی مانده بود ولی دیگر
تبدیل به خانهای متروکه درست شبیه به خانه ارواح شده بود. خانهای که به
راستی محل زندگی ارواح مسافران بیگناه محسوب میشد.