چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

گوله برف

سال دوم دانشگاه توی یه روز زمستونی که خیلی هم برف اومده بود شیطنتمون گل کرد.اون روز هم استادمون نیومده بود.به چند تا از بچه ها گفتم گوله برفی درست کنید ببریم سر کلاس، اول من می دوم میرم پشت تیربون قایم میشم ، بعدش شما بیاین به بهونه اینکه می خواین منو بزنین هر چی گوله برف دارین بزنین تو سر دخترایی که نشستن منتظر استاد.
خلاصه نقشه رو یکی دو بار مرور کردیم و گوله برفا آماده شد و منم با سرعت دویدم طرف کلاس ، بچه ها هم با سه چهار قدم فاصله پشت سر من.
رسیدم دم کلاس ، تا درو باز کردم دیدم که استاد اومده و تازه رفته پشت تریبون می خواد حضور غیاب کنه.منم تنها کاری که تونستم بکنم این بود که روی اولین صندلی که خالی بود بشینم.
چشمتون روز بد نبینه !!!!!!!!
بچه ها ریختن تو کلاس با این ذهنیت که من پشت تریبونم هرچی گوله برف دستشون بود زدن تو سر و کله دخترا و یکیشونم که مثلا می خواست یه حالی هم به من بده سه چهار تا گوله حواله تریبون کلاس کرد اما ای دل غافل که به جای من استاد جان گوله برفی ها رو نوش جان کردند.
صحنه جالبی بود!!!!! دخترا که شوکه شده بودن فقط جیغ می کشیدن ، استاد جان هم عین مجسمه خشکش زده بود و فقط نگاه می کرد.
حالا دیگه شما تصور کن استاد بعدا با ما چی کار کرد ........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد