چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

5 تا خاطره توپ

مساله

ترم 2 کاردانی بودم سر کلاس ساختمان داده ها برا اولین بار تو عمرم رفتم مساله حل کنم . مساله رو نوشتم خواستم برم سر جام بشینم یکی از خانوما که اتفاقا کل کل شدید با من داشت به استاد گفت استاد خودش ننوشته . من که سر جام نشسته بودم استاد بهم گفت آقای رفیعی خانمها از عملکردتون ناراضی اند . گفتم استاد مهم نیست خودتو عشقه. گفت خب انشاا... که آخر ترم نشون بدی که خودت نوشتی/ نامردی نکردم گفتم استاد من مشکل ندارم هرکی بخواد همین الان نشونش میدم .........

از استاد تا نفر بغل دستیم همه سرشون رفت زیر میز بالا که اومدن دیدم همه کبودن و اشک میریزن :)))))))


خواب استاد

یه استاد داشتیم متنفر بود از کلاس ساعت 8 می گفت ساعت 8 صبح کل این دانشکده میدونن من خوابم بعد مدیرگروه با من لج کرده 8 صبح کلاس گذاشته اونم کلاسی که فقط کنفرانسه یعنی دقیقا خواب..
خلاصه دو تا از خانمای کلاس کنفرانس ودادن و حضرت استاد همچنان خواب تشریف داشتن خانم سومی که رفت کنفرانس بده گفت دکتر تو رو خدا دیگه من کنفرانس میدم بیدار باشین نخوابین. استادم فرمودند من که رو اون یکی خانم نخوابیدم رو بعدیشم نخوابیم حالا ببینم شاید رو شما دیگه خوابیدم...
کل کلاس رفت هوا..
استاد گرانقدرم اساسی خوابش پرید..


ولگرد ولگردو میشناسه

سر کلاس معماری و شهر سازی بودیم استاد اومد و شروع کرد به حاضر و غایب کردن یهو اسم یکی ها رو خوند آقای شاهرخی پسره هم دستشو بالا کرد.تا چش استاد افتاد به پسره بهش گیر داد که تو خیابون بودی اونجا چکار میکردی به خانوادت اطلاع بدیمو .....از این حرفا...یکی از بچه ها که کمی سن داشت به استاد گفت ببخشید میتونم چیزی بگم استاد هم گفت بفرما عزیزم(استاد مجرد بود)پسره هم گفت استاد از قدیم گفت ولگرد ولگردو میشناسه خودت اونجا چکار میکردی ؟!؟!؟!آقا مردیم از خنده ...آخر ترم هم استاد نامردی نکرد هممونو انداخت..


اب مایه حیاته

پیراپزشکی میخونم سرکلاس بودیم خیلی کلاس آروم بوداستاد هم داشت طبق معمول درسشو میداد.مریم دوستم بهم اشاره داد دوست پسرش داره میزنگه میخواد بدون اجازه بره بیرون(استاد اجازه اصلا نمیداد ب جز آنتراک)

آب معدنیشو رو میز گذاشتو رفت منم سرم تو گوشی بود استاد داد زد پس خانم ...کجاست منم وحشتناک ترسیده بودم هول شدم گفتم استاد آبش هست خودش نیست.اومد کلاسو جمع کنه استاد دوستم از در رسید!!استاد خیلی پرخاشگرانه گفت کجا بودی؟گفت رفتم آبمو بیارم!کلاس قشنگ قشنگ ترکید!!استاد انداختمون بیرون!



شب کار

سرکلاس نشسته بودیم استاد تمرین داد گفت یه داوطلب بیاد جلو تمرین رو حل کنه..یکی از دخترا که اصلا کلاس نمیومد یا دیر میومد رفت تمرین رو حل کرد استاد شروع کرد به تعریف که یاد بگیرید با این که سرکار میره درسش رو میخونه منم یهو گفتم استاد شبا که کار نمیکنه یهو کلاس ترکید اون بنده خدا از خجالت آب شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:37 http://naneveshtehayeman.blogsky.com

کلی خندیدم .خیلی باحال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد