ایرانی کشی یهودیان به روایت تاریخ خودشان(ماجرای استر)

از این واقعه اثری در کتب تاریخی ایران نیست و توجه کنید که صرفا تاریخ یهودیان به ان اشاره دارد

مقدمه:

این مقاله به مناسبت پوریم که به تازگی یهودیان آن را جشن گرفته اند نوشته شده است پوریم مراسمیست که هر ساله یهویان به مناسبت ایرانی کشی آن را جشن می گیرند که در تورات آمده در این جریان 75000 ایرانی در زمان خشایارشا کشته شده اند و ما نیز برای یادبود به کشته شدگان این واقعه هر سال 13 فروردین به بیرون می رویم و یادشون رو گرامی می داریم البته این موضوع تنها در کتاب تورات آمده نه در جای دیگه ای نوشته نشده است خشایاراشا پسر داریوش کبیر از دودمان هخامنشیان بود در تورات در کتاب عهد عقیق از واقعه ای به نام پوریم یا ایرانی کشی در دوران پادشاهی وی سخن گفته است البته باید انتظار داشت که مطالبی که در کتاب استر پیرامون جزئیات وقایع و تاریخ نوشته شده دچار اشتباه باشد چرا که داستان استر پس از چند صد سال پس از واقعه نوشته شده و همچنین وقایع آن به گونه ای دچار تغییر شده که به نفع یهودیان شود و یهودیان را از زیر گناه آن خارج کرده و کارشان را قانونی جلوه می دهد بنابراین داستان دچار تحریفاتی شده است اما پس از گذشت چند صد سال نمی تواند اصل داستان به کلی از بین رفته باشد و در واقع بر گرفته از داستانی واقعی و حکایت از یک واقعه ی دردناک دارد

پادشاهی خشایارشا تا ازدواج با استر:

خشایارشا در 2496 سال پیش به پادشاهی ایران رسید در دوران پادشاهی وی جنگ با یونان رخ داد شاخصی بود که می تواند تکلیف سایر جریان ها زمان پادشاهی اون همچون پوریم را کاملا" مشخص کند به نظر می آید اصل داستان به این شکل بوده است که ابتدا همسر نخست خشایارشا بر اثر حادثه ای می میرد (هرچند به نظر می رسد که توسط مردخای به طوری که حادثه به نظر بیاید کشته شده باشد) خشایارشا بر اساس سنگ نبشته های گنج نامه و... که از اهوامزدا سخن گفته دارای دین زرتشتیست و در دین زرتشتی امکان ازدواج دوم وجود ندارد مگر زن اول مرده باشد با توجه به این که زن دوم خشایارشا هدیش بوده پس بنابر قوانین دین زرتشت در اثر حادثه ای همسر اول خشایارشا مرده است در دوران هخامنشی از تمام ولایات زیر نظر ایران افرادی در حکومت برای مشاوره و ... حضور داشته اند مانند یونانیان دربار ایران که به خشایارشا پیشنهاد جنگ می دهند مردخای هم یکی از این مشاوران بوده که در حکومت خشایارشا حضور داشته است و احتمالا" چون در دربار بود از ماجرا با خبر شده و برای خود نقشه هایی می کشد و به همین خاطر دختر عمویش استر را وارد دربار می کند احتمالا" به او گفته خودش را در جلوی پادشاه نشان دهد به طوری که خشایارشا از او خوشش بیاد این اتفاق رخ داده است استر که نام اصلی او هدسه می باشد نامی بسیار شبیهه نام زن دوم خشایارشا هدیش دارد گاهی در زبان ها سین به شین و همچنین شین به سین تغییر می کند با توجه به این تغییرات زبانی این طور به نظر می آید که هدسه همان هدیش زن دوم خشایارشا باشد که تغییر نام پیدا کرده و در حقیقت استر زن دوم خشایارشاست

شیرینی گوش های بریده هامان در جشن پوریم

جنگ با یونان و واقعه ی پوریم:

خشایارشا اندکی بعد راهی جنگ با یونانی ها می شود بیشتر سپاهیان ایرانی را نیز با خود به جنگ یونان می برد در این جا مردخای که با اهدافی مشخص استر را وارد کرده بود حالا قصد دارد یکی از موانعی را که از رسیدن به هدفش جلوگیری می کند بردارد و این مانع همان نخست وزیر هامان است به خشایارشا نامه ای می فرستد که هامان قصد تجاوز به استر را داشته است بگذارید من پسرعموی استر هامان را اعدام کنم و به جای آن بر اوضاع کشور نظارت کنم احتمالا" خشایارشا که اصلا" انتظار نداشته هامان در غیاب او به او خیانت کند و دست به چنین کار زشتی زده باشد با این کار موافقت می کند و به این ترتیب مردخای هامان را می کشد و خود بر جای آن می نشیند البته این نکته را نیز در اینجا بگویم که خشایارشا می دانسته که استر دختر عموی مرد خای و یهودیست و از آن به نام استر نام برده نمی شده بلکه به آن هدیش می گفته اند به هر حال خشایارشا که در جنگ با یونانی هاست در دربار ایران هنوز قدرت های زیادی را دارد نیروهای وفادار به شاه نیروهایی که در دربار هخامنشی به گوش و چشم های شاه معروف بودند و حاضر بودند برای شاه بمیرند مردخای که گام نخست را برای هدفش برداشته بود دنبال گام بعدی بود او که نخست وزیر بود شروع به قتل چشم ها و گوش های شاه در نواحی مختلف کرد و 75000 نیروی وفادار به شاه را کشت همان طور که در تاریخ هرودوت می خوانیم اخبار بدی به گوش خشایارشا رسید این اخبار بد که همان واقعه پوریم است به این شکل به گوش پادشاه می رسد که هامان چون کشته شده ده فرزند او شروع به قیام علیه حکومت را کرده اند چرا که در تورات نوشته شده 10فرزند هامان در جریان پوریم کشته می شوند خشایارشا که این اخبار بد از اوضاع داخلی ایران به او رسیده است تصمیم به بازگشت می گیرد ولی سپاه او همچنان در یونان می ماند

آرامگاه خشایارشا

برگشت از جنگ یونان تا سقوط خشایارشا:

خشایارشا وقتی که بر می گردد تمام گوش ها و چشم هایش کشته شده اند بنابراین قدرت چندانی ندارد و کار زیادی هم نمی تواند بکند چرا که قدرتش از بین رفته و به همین خاطر در طی سال ها از اقدام خاصی ناتوان می شود تنها قدرتی که دارد گارد جاویدان است که عموی او اردوان که دارای دین میترائیسم بود فرماندهی آن را به عهده داشت مردخای برای گام نهایی بعد از اینکه نخبگان حکومتی را از بین برد نیاز دارد شاه را هم تغییر دهد تا به هدفش برسد برای این کار با اردوان عموی خشایارشا که فرمانده گارد جاویدان بود دست به یکی می کند تا شاه را بردارد و به جای آن اردشیر پسر استر را بگمارد با توجه به این که خشایارشا قدرتی در دربار نداشته و همه ی چشم و گوش هایش کشته شده اند تنها قدرت باز مانده هم که گارد جاویدان است فرمانده آن با مردخای دسیسه کرده که او را بکشد پس اردوان به راحتی با توجه به این که خشایارشا قدرتی در دربار نداشته این کار را می کند و سپس به سراغ اردشیر پسر سوم خشایارشا می رود و به او می گوید که برادرت در این قتل دست داشته اردشیر که حرف اردوان را باور کرده به قتل برادر خود اقدام می کند و در اینجا اردوان اردشیر را به پادشاهی می رساند

مقبره استر و مردخای گواهی بر واقعه پوریم

پادشاهی اردشیر:

در این جا اردشیر به پادشاهی رسیده و وعده ای که به اردوان برای قتل خشایارشا و جانشینی اردشیر به او داده شده در اینجا محقق می شود به این ترتیب که در ظاهر اردشیر شاه ایران می شود اما در واقع اردوان به ایران حکومت می کند و در واقع وعده ای که به اردوان داده شده در اینجا عملی می شود این توضیح را نیز بدهم که اردوان با خشایارشا اختلاف اندکی هم داشته از جمله این که گفته شده اردوان با جنگ با یونان مخالفت می کند به همین خاطر به نظر می رسد خود را تواناتر می دیده و وقتی این پیشنهاد به او شده پذیرفته است اما اردشیر که بعد از مدتی به ماجرای قتل خشایارشا توسط اردوان پی می برد او را می کشد و بعد البته با دختر اردوان ازدواج می کند که اتفاقا" او را خیلی دوست دارد بعد به جنگ برادر بزرگترش ویشتاسب می رود و او را که حاکم باکتریه بوده است و از تخت پادشاهی دور بوده را شکست می دهد و حکومتش را بر کل ایران پایدار می کند در تاریخ بیان شده است که اردشیر به شدت تحت نفوذ مادر و همسر اول ایرانیش بوده است سال های ابتدای حکومت را در شوش حکومت می کند ولی چون به شدت تحت نفوذ مادرش بود مادرش نیز یهودی بوده تحت فشار مادرش پایتخت را به بابل عوض می کند تا به یهودیان نزدیک شود و همچنین به یهودیان بسیار محبت می کند در اینجا به این نکته اشاره شود که اصلا" اردشیر خصلت پادشاهان هخامنشی را نداشت و برخلاف پادشاهان ایران که خودشان هم در جنگ ها شرکت می کردند ولی اردشیر خود در جنگ ها شرکت نمی کرد همچنین دینش نیز زرتشتی نبوده است چرا که برخلاف دین زرتشت بیش از یک زن داشت و همانطوری که یهودیان معتقدند دین از مادر به فرزند منتقل می شود دینش باید یهودی بوده باشد و اصلا" گذشته از تمام اینها اصلا" خصلت ایرانی نداشته تعداد زیادی زن از ولایت ها مختلف بابل و یهود و...داشته است که از آنها 17 پسر داشته است تنها زن اول ایرانیش زن عقدیش بوده است و بسیار زن ایرانیش رو دوست داشته و به شدت تحت نفوذ فرمان زن ایرانیش و مادرش بوده است بنابراین محبت هایی فراوانی که به یهودیان کرده دلیلش نفوذ زیاد مادرش روی اون بوده است و همینطور این همان هدفی بود که از آغاز مردخای به دنبال آن بود یعنی برداشتن نخبگان یک کشور بزرگ و استفاده از این کشور بزرگ در جهت منافع یهودیان همانند عملکرد انگل

نتیجه:

اما در اینجا علت انحطاط هخامنشیان و نقش یهودیان در اون به خوبی مشخص می شود از جمله اینکه پسر اردشیر خشایار دوم که فرزند زن ایرانی اردشیر و بزرگترین فرزندش است 45 روز بیشتر حکومت نمی کند و توسط برادران بابلیش کشته می شود و حکومت به آنها می رسد و همین جریان بعدا" منجر به نابودیه هخامنشیان می شود.

در پایان نیز به این نکته توجه کنید هر چند هرودوت در زمان خشایارشا بوده اما علت اینکه هرودوت از این واقعه نام نبرده این بنظر می رسد که چون ایران در جنگ با یونان بوده هرودوت نمی توانسته از این واقعه خبر زیادی داشته باشد همچنین که در تاریخ هرودوت گفته شده خبر بدی به گوش خشایارشا می رسد اما از خبر بد چیزی نمی گوید و این نشان از ناآگاهی هرودوت از وقایع داخل ایران است و همچنین توجه کنید که این واقعه در دویست سیصد سال بعد در تورات نوشته شده و همچنین بعدا" یک بار هم تحریف شده بنابراین نمی توان انتظار داشت بعد از دویست سیصد سال که داستان نوشته شده در تاریخ رویداد ها و جزئیات رویداد ها دقیق باشد اما به نظر نمی رسد بعد از دویست سیصد سال کلیات داستان بکلی تغییر کرده باشد همانگونه که شهبازی در کتابش نوشته این رویداد نمی تواند به طور کامل ساختگی باشد و در حقیقت از یک رویداد واقعی حکایت دارد.

توجه داشته باشید که تمامی مطالبی که در این مقاله آمده به دور از هرگونه تعصب و بر اساس اسناد و مدارک تاریخی بوده و تمامی اتفاقات از روی همین اسناد تاریخی نوشته شده است.

پاورقی:
1-کلمه استر هم با وجود اینکه احتمال می دهند استر کلمه ای فارسی باشد و از کلمه از ستاره ونوس که در یونانی(Aster) نامیده میشود ریشه گرفته باشد اما این اسم به نظر می رسد ایشتار خدای شهوت بابلی ها باشد که تغییر شکل به استر داده است
2-هامان ممکن است تغییر یافته ی سامان باشد همانطور که هند از سند به هند تغییر کرده است
3-هامان نخست وزیر بوده که با توطعه مردخای و استر مردخای به جای او نخست وزیر می شود