چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز
چند بخشی

چند بخشی

بخش های متنوع از همه چیز

سکانس به سکانس زندگی پژمان منتظری

مصاحبه ای که می خوانید پر و پیمان ترین مصاحبه پژمان منتظری است که تا به حال در جایی چاپ نشده. وداع پژمان منتظری با استقلال بهانه ای شد برای بازنشر این مصاحبه بسیار خواندنی....

سایت گل: داستان این مصاحبه خاص برای من حتی پس از دوسال که از چاپش در استقلال جوان می گذرد تجربه ای جدید و از یادنرفتنی است. پژمان منتظری آمده بود دفتر فتح اله زاده و حسن بابازاده که وظیفه شکار بازیکنان را برعهده داشت پژمان را روی هوا زد و آورد پایین.منتظری از همان بدو ورود تاکید کرد که برای مصاحبه نیامده و مصاحبه هم نمی کند و صادقانه بگویم ما هم بی خیال مصاحبه شدیم چون فکر می کردیم بعد از قرنی که آمده پیشمان تا چایی بخورد چرا اذیتش کنیم؟

نشسته بود توی اتاق جعفر نوجوان و داشت روزنامه می دید و من هم نشسته بودم روبه رویش و بی خیال مصاحبه و بدون منظوری که بتوان به آن قصد و نیت قبلی گفت سر صحبت را باز کردم.تجربه مشترک مغازه داری که هر دو در کودکی پشت سر گذاشته بودیم سبب شد تا گرم بگیریم.بحث رفت سمت زندگی و بازی هایی که با ما می کند و بعد مصاحبه بی آنکه حتی فکرش را هم بکنیم آغاز شد.

مصاحبه ای که می خوانید تا آنجا که من می دانم پر و پیمان ترین مصاحبه پژمان منتظری است که تا به حال در جایی چاپ شده.دو صفحه کامل روزنامه که متنش تقریبا کلمه به کلمه از سوی هواداران استقلال و پژمان خاصه در وبلاگ های جنوبی چاپ شد و همین یک ماه قبل یک مجله پر تیراژ خانوادگی بخش هایی از آن را به نام نویسنده دیگری منتشر کرد.وداع پژمان منتظری با استقلال بهانه ای شد برای بازنشر این مصاحبه بسیار خواندنی....

 
تصویر اول : اهواز ، کوی پلیس ، سوپرمارکت

* 10 سال قبل کجا بودی پژمان ؟

(می رود تو فکر ) یه سوپرمارکت تو اهواز داشتیم . کنار خونمون تو محله کوی پلیس . سوپر مال خودمون بود . اونجا کار می کردم . آره 10 سال قبل تو سوپرمارکت خودمون بودم .

* لابد تو کار گرونفروشی و فروش آزاد شیر کوپنی بوده دیگه ؟ اعتراف کن تا بار گناهات سبک بشه .

(می خندد) اصلا شیر کوپنی به ما نمی دادن . ما از همون اول شیر آزاد می فروختیم .( می رود توی فکر. لبخند از لبش پاک می شود ) 30 ساله تو اون منطقه ایم . آزارمون به کسی نرسیده . اهالی محله از خانواده ما راضی هستن.
 
* پژمان کجای کار سوپرمارکتی تو محله پلیس اهواز ، سخت بود ؟ از کدوم تیکه کار بدت میومد؟

حساب جمع کردن . اونجا نسیه می بردن و سرماه پول میدادن . کار سخت من جمع کردن حساب کتاب بود . آدم روش نمی شد به بچه محل بگه پول بده ! منظورم اینه که محله گرمی داشتیم . هنوزم اینطوریه . همه با هم رفیقن .

* به عنوان کسی که خودم هم بچگیم تو یه مغازه بزرگ شده ، بذار خودم شیرین ترین قسمت کار مغازه داری رو خودم بگم : ناخنک زدن .

( می خندد) پس تو هم اهل ناخنک زدنی ؟

* بودم

آره . ناخنک زدن خیلی شیرین بود اما از اون شیرین تر جمع کردن دخله . من عاشق جمع کردن دخل آخر شب بودم . خیلی حال میداد ببین سود آنچنانی نداشت هنوزم نداره اما برکت داشت خیلی برکت داشت .

* هنوزم مغازه رو دارین . درسته ؟

آره . الان دست رفیقمه . برکت اون پول باید تو زندگی مون بمونه. اون پول برای خانوادمون خیلی مفید بود.

* آخرین بار که اونجا بودی و یا پفکی دست مردم دادی کی بود ؟

پفک نه اما آخرین بار یه ماه پیش بود من هر وقت اهواز باشم حتما سوپرخودمون هستم . هر کی باهام کار داره میاد اونجا . میرم تو مغازه میشینم رفیقام میان اونجا.

* خب بریم سراغ تصویر تو در سوپرمارکت . به چه فکر می کردی 10 سال قبل ؟
 
به همه چی جز فوتبال اصلا تو فکر فوتبالیست شدن نبودم . فقط فکرم تو این بود که مغازه رو بزرگ کنم . فکرم این بود که به کار و کسب خانوادگی توسعه بدم .

* چون ؟

چون چی ؟!!!!
 
ادامه مطلب ...